سازندگی با نقد منصفانه

محمدرضا عیوضی – بین نقد، ارزیابی و تخریب، تفاوت است. اگر به‌جای انتقاد، تخریب صورت گیرد، نه تنها نقاط ضعف شناسایی نخواهند شد، بلکه بر مشکلات و ضعف‌های قبلی نیز افزوده خواهد شد و به‌جای اصلاح امور، تنش میان مسؤولین امر باقی خواهد ماند. در این صورت است که راه نفوذ دشمن باز خواهد شد و […]

محمدرضا عیوضی – بین نقد، ارزیابی و تخریب، تفاوت است.

اگر به‌جای انتقاد، تخریب صورت گیرد، نه تنها نقاط ضعف شناسایی نخواهند شد، بلکه بر مشکلات و ضعف‌های قبلی نیز افزوده خواهد شد و به‌جای اصلاح امور، تنش میان مسؤولین امر باقی خواهد ماند. در این صورت است که راه نفوذ دشمن باز خواهد شد و با استفاده از غفلت عوامل مختلف جامعه و استفاده از شکاف‌های به‌وجودآمده، سعی در رسیدن به اهداف و منویات خود خواهد کرد.

آنچه این روز‌ها در ویترین برخی رسانه‌های ایران در جریان است، به نظر می‌رسد نه تلاش برای ایجاد شفافیت در جهت پیشبرد بهتر امور کشور و ایفای نقش رسانه در جامعه‌ای باز و کثرت‌گرا برای حرکت به سمت توسعه سیاسی است، بلکه ایجاد فضایی برای تسویه‌حساب‌های سیاسی، از طریق تخریب و تخطئه است که بعضاً واقعیت هم قربانی منافع سیاسی گروه‌ها می‌شود.

این قبیل رفتارهای سیاست‌زده که جلوه آن در پیشخوان دکه‌های روزنامه‌فروشی کشور قابل مشاهده است، فارغ از بحث آسیبی که به اعتبار و سرمایه اجتماعی نظام سیاسی در کشور وارد می‌کند، بعضاً سهواً یا عمداً منافع ملی را نشانه می‌رود و تبعات آن در بلند‌مدت گریبان عرصه‌های مختلف جامعه به‌ویژه اقتصاد ایران و اعتماد عمومی را خواهد گرفت.

انتقاد و تخریب از نظر ماهوی به‌طور کامل با یکدیگر تفاوت دارند. انگیزه انتقاد، اصلاح و ارزیابی ایراد و عیب است. انتقاد را می‌توان کنشی اجتماعی، معطوف به ارزیابی منصفانه دانست که نقاط قوت و ضعف را همزمان مورد توجه قرار می‌دهد و در بهترین حالت به ارایه راهکار برای رفع نقاط ضعف مبادرت می‌ورزد. تخریب اما از ابتدا با هدف تقبیح حریف به منظور تأمین منافع فردی و گروهی انجام می‌شود و در نهاد آن نیتی خیرخواهانه نهفته نیست. تخریب نه تنها به تأکید بر نقاط ضعف طرف مقابل مبتنی است، بلکه با استفاده از ابزارهای تبلیغاتی خود، نقاط قوت را هم منفی جلوه می‌دهد و به خاطر نبود منطق در پس کنشگری خود در بسیاری از موارد به ورطه بی‌اخلاقی می‌افتد.

در مجموع باید گفت راه نقد از تخریب جدا است؛ اولی با انگیزه اصلاح انجام می‌شود و دومی با انگیزه تخریب، اولی از قاعده و قانون مشخص پیروی می‌کند و دومی تابع قانونی نیست، اولی سازنده است و دومی ویرانگر، اولی به دنبال گشودن درهای تازه است و دومی به دنبال به بن‌بست کشاندن.

آنچه تاکنون درباره هزینه‌های تخریب و تخطئه سیاسی در کشور مطرح شد، بیش‌تر ناظر بر از بین بردن فرصت‌هایی است که بعضاً ممکن است جبران‌ناپذیر باشند. با این همه در کنار این عوامل، موضوع دیگری که کم‌تر به آن توجه می‌شود و خود می‌تواند تبعات ناخوشایندی را بر کشور تحمیل کند، تضعیف سرمایه اجتماعی دولت است.

البته نمی‌توان منکر کارکرد مثبت اطلاع‌رسانی عمومی شد که در برخی از مواقع منجر به در دستور قرار گرفتن تغییر قوانین خواهد شد، ولی فراموش نکنیم نوع جهت‌دار این اطلاع‌رسانی، اعتماد عمومی در جریان طرح این نوع مسایل را خدشه‌دار می‌کند.

در واقع وقتی قوانین عادلانه باشد؛ انگیزه حفظ هنجار برای افراد قوی است، به این دلیل که افراد منافع خود را در چارچوب قوانین تعیین‌شده، تأمین می‌یابند. بنابراین افراد عملاً هم از درون و هم از برون به سمت حفاظت و رعایت هنجار‌ها سوق داده می‌شوند.

این موضوع حتی می‌تواند در مشارکت سیاسی شهروندان در جریان انتخابات‌های مهم آتی کشور نیز تأثیر‌گذار باشد. به هر حال در جریان از بین رفتن سرمایه اجتماعی دولت فقط اشخاصی خاص نیستند که اعتبارشان در معرض تخریب قرار گرفته است، بلکه اگر موارد زیاد شود، رفته‌رفته منجر به آن خواهد شد که اعتماد عمومی نسبت به بخشی از دستگاه‌ها از جمله دولت تضعیف شده و مردم را از مشارکت فعالانه در جریان انتخابات بازخواهد داشت.

امیدواریم با وحدت و همدلی تمام گروه‌های سیاسی حول محور فرمایشات مقام‌معظم‌رهبری، قانون اساسی و منافع ملی مردم ایران، آنچه که شایسته جمهوری اسلامی ایران است هر چه زودتر به سرانجام برسد.