کبریت آتش پلاسکو را چه کسی کشید؟!

سمیه مهدوی- تا چشم کار می‌کند همه جا آوار است و دود. خیابان‌ها مملو از جمعیت، چهره‌ها نگران، چشم‌ها گرد و گوش‌ها تیز برای یافتن اثری از عزیزی که در شعله‌های آتش محبوس مانده. حادثه تلخ ساختمان پلاسکو در چشم به هم‌زدنی جرقه خورد و فاجعه آفرید تا سیاه‌‌ترین پنجشنبه سال را رقم بزند. مهار […]

سمیه مهدوی- تا چشم کار می‌کند همه جا آوار است و دود. خیابان‌ها مملو از جمعیت، چهره‌ها نگران، چشم‌ها گرد و گوش‌ها تیز برای یافتن اثری از عزیزی که در شعله‌های آتش محبوس مانده. حادثه تلخ ساختمان پلاسکو در چشم به هم‌زدنی جرقه خورد و فاجعه آفرید تا سیاه‌‌ترین پنجشنبه سال را رقم بزند. مهار شعله‌های این فاجعه ۳۰۰ آتش‌نشان را به مسلخ مرگ کشاند و آتش افروخته، بی‌رحمانه تعدادی از آنها در کام خود بلعید. قهرمانانی که همیشه در حوادث سپر بلا می‌شوند و سقفی برای جلوگیری از نفوذ آتش اینبار از بد روزگار با دفن شدن زیر آوار خودشان قربانی شدند. آواری که اگر بگوییم از بی‌تدبیری مسؤولان و خواب خرگوشی مدیران نشأت گرفته گزافه‌گویی نکرده‌ایم.

پنجشنبه سیاه با حواشی‌‌اش تاریک‌تر از پیش می‌شد. سلفی‌های بی‌موقع عده‌ای از افراد، فرهنگ آبا و اجدادی‌مان را که هرازگاهی در بحث‌های روشن فکرمآبانه با تک‌سرفه‌ای از آن دم زده می‌شود، به کلی زیر سؤال برد. درحالی که برای تسکین درد و آلام بازماندگان این فاجعه انسانی از گوشه و کنار دنیای غرب‌نشین پیام تسلیت می‌آمد و سایر هموطنانمان با صف کشیدن برای اهدا خون به مصدومان داوطلب می‌شدند و با نذر صلوات برای سلامتی آتش‌نشانان دعا می‌کردند؛ بودند عده‌ای معدود موبایل به دست که با عکس و فیلم گرفتن از بقایای ساختمان پلاسکو سوژه روز را برای لایک‌خور صفحات مجازیشان ثبت می‌کردند!

خانواده‌های نگران دقیقه‌ها و ساعت‌های پر التهابی را پشت سرگذاشتند به امید آن‌که خبری از محبوس‌شدگان زیر آوار بشنوند دریغا که خبری امیدوارکننده شنیده نشد. نه شعله‌ها از صرافت رقصیدن می‌افتند و نه تل سنگین آوار به این راحتی قصد جابه‌جایی دارد. کورسوی امید زنده ماندن افرادی که زیر آوار گرفتار بودند رو به افول بود تا این‌که شامگاه جمعه با حصارکشی اطراف محل حادثه مشغول بیرون کشیدن اجساد شدند.

با گذشت ۴ روز از این حادثه تلخ، هنوز آماری از تعداد جانباختگان در دست نیست. تاکنون فقط از نیروهای آتش‌نشانی گرفتار این حادثه سخن رانده شده اما این‌که چند تن از مردمی که در نزدیکی ساختمان بوده‌اند جان خود را از دست داده‌اند در هاله‌ای از ابهام به سر می‌برد.

کبریت این آتش‌سوزی را چه کسی کشید؟ یک ساختمان ناایمن که به حداقل امکانات برای مقابله با حریق مجهز نبوده چگونه تاکنون برایش فکری نشده است؟؟

به گفته مقامات آتش‌نشانی چندین و چند بار اخطار‌های مکرر به این ساختمان ارسال شده اما نتیجه‌‌اش بی‌توجهی و مقاومت بوده است! اما به راستی اکتفا نمودن به چند اخطار شفاهی و کتبی به مالکین و یا سازمان متولی آن می‌تواند توجیه کننده این فاجعه باشد؟ ادعای کاغذبازی و بوروکراسی انجام شده قطعاً پاسخگوی خون شهدا و قربانیان این ماجرا نخواهد بود.

سؤال اینجاست که چرا نهادهای مسؤول به این قضیه بی‌توجهی کرده‌اند و هیچ اقدامی برای توقف فعالیت تجاری این ساختمان انجام نداده‌اند؟ انگشت اتهام به سوی چه کسی است؟ ، اعضای شورای شهر، سازمان مدیریت بحران…؟!

از ماست که برماست؛ شاید انتخاب ناآگاهانه مردم افرادی را روانه مسندنشینی‌ کرده که هیچ سررشته‌ای از امور جاری نداشته‌اند و یا شاید هم صرفاً قصور و بی‌مسؤولیتی خود مدیران در این امر دخیل بوده است.

طبق رسم این‌گونه اتفاقات مدیران با ژست‌های نگران در محل حادثه حضور می‌یابند و وارد پیست مصاحبه می‌شوند.

از قبل این حادثه ۱۵۰۰ میلیارد تومان خسارت وارد شده و چندین هزار نفر از نان خوردن افتاده‌اند در حالی که اگر به موقع میزان کوچکی از این مبلغ صرف ایمن‌سازی ساختمان می‌شد غیورمردان آتش‌نشانی در آتش حرص پولدوستان نمی‌سوختند. حال چه کسی پاسخگوی مادران، همسران و فرزندان داغدارشان خواهد بود؟

بحران مدیریت در «مدیریت بحران» در کشور امری است مسبوق به سابقه تا جایی که در حوادث مشابه نتوانسته کارایی خود را آنچنان که باید و شاید نشان دهد.

مسؤولان مربوط مقابل اظهاراتی اعم از این‌که آتش‌نشانی با حداقل و فرسوده‌‌ترین تجهیزات کار می‌کند، موضع می‌گیرند و اظهارات را تکذیب می‌کنند.

اما نبود بالگرد‌ها و طولانی شدن زمان آوار‌برداری و اطفای آتش و عدم اطلاع از تعداد کشته‌شدگان، خود حکایتگر ماجراست.

خیابان جمهوری مملو از ساختمان‌های قدیمی با وضعیت مشابه ساختمان پلاسکو است؛ امید می‌رود که تاریخ درمورد این ساختمان‌ها تکرار نشود.

ساختمانی که اسمش ابهتی پیدا کرده بود با فروریختنش واقعیاتی را روشن کردو طبل رسوایی عده‌ای را نواخت.

بقایای ساختمان پلاسکو نشان‌دهنده این بود که سازه‌های این بنا با یک تلنگر فروریخت. ایمن نبودن و عدم استانداردسازی لازم به بزرگ‌تر شدن این اتفاق کمک کرد. ساختمانی که نه گاز داشت، نه استحکامی برای مقابله با حریق و نه حتی بیمه‌ای‌! که همگی ناشی از عدم نظارت درست است.

کمی عقب تر برگردیم ۳ سال پیش در یکی از پاساژهای خیابان جمهوری یک آتش‌سوزی مهیب رخ داد و دو نفر از کارگران کارگاه از بلندی به زمین سقوط کردند بگذریم از تجهیزات فرسوده‌ای که نتوانست دست این قربانیان را بگیرد. حادثه برخورد دو قطار مسافربری مشهد-تبریز نیز که در اوایل سال جاری رخ داد بازهم ردپای خطای انسانی در آن مشهود بود که سرانجام به استعفای مدیر و دستگیری چند تن از مسببین ختم شد.

چند اتفاق دیگر باید رخ دهد و چند قربانی دیگر باید تسلیم آتش بی‌تدبیری‌ها شود؟ تا کی باید تاوان داد چرا از اتفاقات مشابه درس عبرت گرفته نمی‌شود؟ چرا در خصوص اچ‌اس‌ای و ایمنی با سهل انگاری برخورد می‌شود؟

آیا کارکرد ستاد بحران فقط باید پس از وقوع اتفاق باشد تا با دورهمی، عده‌ای به کنکاش راهکار مهار حادثه بیفتند و درحالی که بیرون از اتاق، همسران و مادران نگران بر سرو سینه خود می‌کوبند و در غم از دست دادن عزیزشان مویه سر می‌دهند، صورت‌جلسه‌ای از این دورهمی را بالای سرشان قاب کنند؟! این نوشدارو‌ها دردی را درمان نمی‌کند.

جرقه نشت گاز پیک‌نیک چه برسر پایتخت آورد؟ شهر را فلج کرد و کار‌ها را مختل. مقاومت ساختمان‌های شهر تهران همین قدر است. وای به روزی که چند ریشتر زلزله شهر را تکانکی بدهد، آن‌موقع است که ریزش دومینووار ساختمان‌ها درکنار عدم رعایت اصول ایمنی قوز بالای قوز می‌شود.