وقتی کلنگ‌ها غلاف می‌شوند!

وقتی کلنگ‌ها غلاف می‌شوند! سمیه مهدوی- دوره، دوره کلنگ است و روبان و قیچی. برای انجام کارهای مهم اقتصادی مجهز بودن به ۳ وسیله مذکور می‌تواند مقدمه‌ای باشد برای شروع پروژه‌های مهم اقتصادی و البته بستری مناسب در احیای فرصت‌های ناب تجاری. پروژه‌ها و طرح‌های بسیاری در تاریخ اقتصادی کشور ثبت و ضبط شده‌اند که […]

وقتی کلنگ‌ها غلاف می‌شوند!

سمیه مهدوی- دوره، دوره کلنگ است و روبان و قیچی. برای انجام کارهای مهم اقتصادی مجهز بودن به ۳ وسیله مذکور می‌تواند مقدمه‌ای باشد برای شروع پروژه‌های مهم اقتصادی و البته بستری مناسب در احیای فرصت‌های ناب تجاری.

پروژه‌ها و طرح‌های بسیاری در تاریخ اقتصادی کشور ثبت و ضبط شده‌اند که هر یک به نوبه خود سرنوشتی متفاوت را در ادوار مختلف تجربه کرده‌اند. گاه همین پروژه‌ها کام مردم را تلخ کرده و گاه شیرین. گاه به خط پایان بهره‌برداری رسیده‌اند و گاه به صورت نیمه‌کاره به امان خدا ر‌ها شده‌اند. گاه پولساز بوده‌اند و سودآور و گاه ضررده شده‌اند و ورشکسته… .

اگر در تاریخ اقتصادی کشور تورقی صورت گیرد، می‌توان نمونه‌های بسیاری را به عنوان شاهد و مثال این ماجرا نام برد که تک‌تکشان سرانجام‌های مذکور را تجربه کرده و از سر گذرانده‌اند.

مسؤولان و صاحبان این طرح‌ها اگر روند صعودی و مثبتی را طی کرده باشند، بادی به غبغب خواهند انداخت و از سر غرور نفسی با خیال راحت می‌کشند و از اعتبارشان برای پروژه‌های بعدی هزینه خواهند کرد. حال اگر از بد روزگار قرعه شکست، ضرر و زیان به نامشان بیفتد تا آخر عمر یک اتهام سنگین برچسب می‌شود بر پیشانیشان. انگی که می‌تواند تا مدت زمان‌های مدیدی سایه‌‌اش را بر سر فعالیت تجاری آنها پهن کند.

تا اینجای کار وجه تشابه طرح‌های مذکور علی‌رغم سرنوشت‌های مختلفشان این بود که روبانی برایشان کشیده شد و با حضور میزبانان کلنگشان به زمین زده شد.

اما در یکی از پروژه‌های مربوط به ساخت یک مجمتع پتروشیمی در یکی از محلات بوشهر با وجود این‌که بساط افتتاح احداث پروژه پهن بود؛ هنگام زدن کلنگ، با اعتراض مردم منطقه این حرکت نمادین روی هوا معلق ماند و مسؤولان ذی‌ربط اعم از آقای وزیرصنعت سابق (محمدرضا‌نعمت‌زاده) با غلاف کردن قیچی و کلنگ‌هایشان دست خالی از آن منطقه بازگشتند. طرحی که فاقد مجوزهای زیست‌محیطی بود، با اعتراضات مردم بومی آن ناحیه متوقف شد.

یک اتفاق نادر و بی‌سابقه در تاریخ احداث مجتمع‌ها و ساخت و سازها. اما چه شد که کار به اینجا رسید؟ اما در حالی که واحدهای صنعتی روز به روز گسترده‌تر می‌شوند، این امر می‌تواند اتفاقی خوشایند برای اقتصاد کشور تلقی شود، اشتغال‌زایی، ایجاد درآمد و بالا بردن ظرفیت اقتصادی از جمله مزایای این پروسه تلقی می‌شود. بنابراین طبیعی است برای محقق شدن این مهم صنایع به فضایی بازتر و البته امکاناتی وسیع‌تر نیاز داشته باشند. اهمیت این موضوع در جایی دوچندان می‌شود که سهم صنایع از آب مصرفی در نوسان است و کارخانه‌هایی که مشغول تولید مواد و محصولات پتروشیمی در سکوی نخست مصرف‌کنندگان آبی قرار گرفته‌اند.

اما آیا مسایل جانبی این جریان که از قضا سرنوشتشان به احداث صنایع گره خورده است، در انجام فرایندهای ساخت و ساز‌ها لحاظ می‌شود؟ آیا در این میان محیط‌زیست به حاشیه نمی‌رود؟ منابع آبی محفوظ می‌مانند؟ مردم بومی آن منطقه از پساب‌های صنعتی در امان خواهند بود؟

همسایه دیوار به دیوار شدن مردم با واحدهای صنعتی چه عواقب و یا محاسنی در برخواهد داشت؟ آن هم در بخش‌هایی که علاوه بر سودآور بودنشان درصد مخاطرات آلایندگی بسیاری دارند و به ازای همان درآمدزایی‌‌اش به منابع آبی زیادی نیز نیازمندند.

آیا براساس حساب دو دو تا ۴ تا برنامه‌های مربوط به احداث صنایع و مجتمع‌ها تدوین شده و بودجه‌ریزی‌هایشان صورت می‌گیرد؟ شاید طرح همین سؤالات بود که حرکت خودجوش مردم را در پرونده اخیر رقم زد و منجر به متوقف شدن یک پروژه شد. این امر می‌تواند تلنگری باشد در برنامه‌ریزی‌های آتی تا مسؤولان ذی‌ربط بی‌گدار به آب نزنند و با سنجیدن جوانب اقتصادی و بررسی چالش‌های زیست‌محیطی بهترین تصمیم را در این خصوص بگیرند.