اشتغال، بیکار نیست!

اشتغال، بیکار نیست!     به نظر مبارکمان می‌رسد، همین که جناب اشتغال بیکار ننشسته‌اند و اگر هنر آن را ندارند که خیل بیکاران را به سر کار گمارند، حتی‌المقدور تلاش وافر خود را برای سرکار گذاشتن خلق‌ا… به خرج داده و با تلاش بی‌وقفه و البته قابل تقدیر، باعث شده‌اند که همچنان امید کاریابی جایش […]

اشتغال، بیکار نیست!

    به نظر مبارکمان می‌رسد، همین که جناب اشتغال بیکار ننشسته‌اند و اگر هنر آن را ندارند که خیل بیکاران را به سر کار گمارند، حتی‌المقدور تلاش وافر خود را برای سرکار گذاشتن خلق‌ا… به خرج داده و با تلاش بی‌وقفه و البته قابل تقدیر، باعث شده‌اند که همچنان امید کاریابی جایش را به آرزوی کارداری نداده و بیکاران جوینده همچنان تعدادشان از بیکاران لمنده بیش‌تر باشد، لازم به ذکر است همین یک کار آن جناب آنقدر‌‌‌‌ها ارزش دارد که نگفتنی است و صدالبته، ما هم نمی‌گوییم!

    به نظر برخی از علما و اندیشمندان اگر آمار بیکاران یک کشور بالا باشد، اصلاً و ابداً چیز مهمی نیست، بلکه این مهم است که آن بیکاران همچنان جویا و پویا نباشند و از صبح تا شب به دنبال کار و شغل سگ‌دو نزنند و همینطور برای خودشان بر روی دنده بی‌خیالی لم داده باشند و امیدشان بر باد شده باشد!

اگر بخواهیم درست و حسابی و کاملاً علمی و منطبق بر استانداردهای جهانی چرتکه بیندازیم بیکاران واقعی به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسند و آنها همان بیکاران بیعار بی‌خیال هستند ولاغیر! زبانمان لال (دور از جانمان) اگر بخواهیم همین‌طور کتره‌ای هر بیکار زحمتکش آفتاب سوخته‌ای که هر روز چندین فرم استخدام پر می‌کند و برای مصاحبه از این سر شهر به آن سر شهر می‌رود و آخر روز هم دست از پا دراز تر بر می‌گردد را بیکار بنامیم، هم به این قشر ظلم کرده‌ایم و هم این‌که بیخود و بی‌جهت آمار بیکاری را بیش از واقع نشان داده‌ایم!

به نظر هوشنگ‌خانی ما می‌رسد که از اتفاق این شغل کارجویی یکی از پر زحمت‌‌‌‌‌ترین و شریف‌‌‌‌‌ترین شغل‌هاست، البته این‌که به ایشان پول و حقوقی پرداخت نمی‌شود جای بحث فراوان دارد، زیرا که عده‌ای بر این عقیده‌اند کارجویی خود یک هنر است و همان طور که همگان می‌دانند، هنر قیمت ندارد که بخواهد بابت آن پول پرداخت شود، البته عده‌ای دیگر هم عقیده بر این است که هنرمند نمی‌تواند گرسنه بماند، هنر به جای خود، شکم هم به جای خود، پس بهتر است تلاش نمود که یا این جماعت هنرمند به آن جماعت لمیده کپیده بپیوندند و یا این‌که دور هم جمع شده و صنفی، سندیکایی چیزی برای خودشان دست و پا کنند تا اگرچه هنرشان قیمت ندارد، لااقل بیمه‌ای، حق تأهلی، حق‌القدمی، چیزی توسط زعمای امر برای ایشان در نظر گرفته شود تا خدای ناخواسته هنرشان به مادیات و متاع دنیا گره نخورد و از سکه نیفتد و ایشان بتوانند همچنان با امید و پشتکار و البته دلگرمی از حمایت همه مسؤولان و مجریان و حتی مردم، به‌کارجویی و کاریابی ادامه داده و هیچ‌گاه از نفس نیفتند و همچنان آمار بیکاری کشور بی‌رقمی باشد!

 

هوشنگ خان