مراقب «اولادی»های دیگر باشید

     تا ظهر روز سه‌شنبه کسی از مهرداد اولادی خبری نداشت. کسی هم سراغ او را نمی‌گرفت و شاید خیلی‌‌ها هم او را فراموش کرده بودند. پرسش این است: چرا؟ دلیل این همه فراموشی چه بود؟ پاسخش مشخص است؛ مهرداد اولادی پس از انتخاب‌های اشتباهی که برای تیم‌هایش داشت، از مسیر فوتبال خارج شده […]

 

 

 تا ظهر روز سه‌شنبه کسی از مهرداد اولادی خبری نداشت. کسی هم سراغ او را نمی‌گرفت و شاید خیلی‌‌ها هم او را فراموش کرده بودند. پرسش این است: چرا؟ دلیل این همه فراموشی چه بود؟

پاسخش مشخص است؛ مهرداد اولادی پس از انتخاب‌های اشتباهی که برای تیم‌هایش داشت، از مسیر فوتبال خارج شده بود. ملوانی‌‌ها هم او را مشروط برگردانده بودند تا در صورتی که بتواند خودش را از نظر فیزیکی به شرایط مطلوب برساند بازی‌اش بدهند.

باز گلی به جمال ملوانی‌‌ها که او را برگرداندند تا شاید بتواند به مسیر فوتبال برگردد و همان بازیکنی باشد که برای استقلال و پرسپولیس و همین ملوان گل می‌زد و هزاران هوادار را شاد می‌کرد. ملوان کار خودش را کرد اما آن‌هایی که باید مراقب می‌بودند تا مهرداد اولادی از مسیر فوتبال خارج نشود، تا قبل از ظهر سه‌شنبه کجا بودند؟

آنهایی که مسؤولیت فرهنگی در این فوتبال دارند و باید مراقب رفتار و اخلاق حرفه‌ای بازیکنان باشند کجا بودند؟ دوستان نزدیک او که حالا در فراقش اشک می‌ریزند و پست‌های احساسی می‌گذارند کجا بودند تا رفاقت را در حقش تمام کنند و او را به مسیر زندگی برگردانند؟

چرا کسی تا قبل از ظهر سه‌شنبه سراغی از مهرداد نمی‌گرفت که کجاست و چه می‌کند و با چه کسانی نشست و برخاست می‌کند؟ آیا همین دوستانی که پیام‌های تسلیت و احساسی‌شان گوش فلک را پر کرده، در همه روز‌ها و ماه‌های گذشته که اولادی به خاطر برخی اشتباهات خودش و البته برخی بی‌مهری‌ها گوشه‌نشین شده بود و راه را به درستی طی نمی‌کرد، سراغ او را گرفتند و از روی همین رفاقتی که الان از آن دم می‌زنند نصیحتی کردند و تلاشی صورت دادند تا مهرداد جوان را به زندگی برگردانند؟

اما از ظهر سه‌شنبه به بعد همه شدند رفیق از برادر نزدیکتر اولادی. همه شدند برادرانی که با مرگ مهرداد دنیا برایشان به آخر رسیده است. مهرداد که تا چند ساعت قبل فراموش شده بود و شاید خیلی‌‌ها هم رفتارش را نکوهش می‌کردند، شد محبوب‌‌ترین چهره پرسپولیسی‌‌ها و استقلالی‌ها، ملوانی‌‌ها و البته فوتبالی‌ها.

عجب مردمان احساسی هستیم ما. عجب مردمان فراموش کاری هستیم ما. حتماً یکی باید بمیرد تا یادش بیفتیم و گرامی‌اش بداریم. حتماً باید یکی بمیرد تا عزیزش بداریم و چنان از او به تعریف و تمجید بپردازیم که انگار یک انسان وارسته و کامل بوده و هیچ اشتباهی نداشته است. این رسم این روزهای ماست. تا زمانی که افراد زنده هستن نه تنها عزیزشان نمی‌داریم و تعریف‌شان را نمی‌کنیم، بلکه چنان بر او می‌تازیم و کوچک‌ترین خطایش را بزرگ می‌کنیم که انگار بد‌ترین آدم روی زمین است اما وقتی می‌میرد…

مهرداد اولادی رفت. در اوج جوانی هم رفت. فوتبالیستی که می‌توانست سال‌ها برای تیم ملی ایران بازی کند و گل بزند و مردم را خوشحال کند زودتر از آنچه کسی فکرش را کند چهره در نقاب خاک کشید. مهرداد رفت و حالا همه عزیزش می‌دارند اما وقتی او از مسیر اصلی‌اش خارج شده بود، کسی سراغش را نگرفت.

حالا باید مراقب «اولادی»های دیگر بود. مراقب فوتبالیست‌های جوانی که از مسیر خارج شده‌اند و در هیچ تیمی نمی‌توانند دوام بیاورند و بیش‌تر از آن که به فکر فوتبال باشند به فکر حواشی و تمرکز روی مسایل دیگر هستند. باشگاه‌های ما که عنوان فرهنگی – ورزشی را یدک می‌کشند مراقب این فوتبالیست‌های جوان باشند. مراقب آن‌ها باشند که از مسیر خارج نشوند و راه را به ناکجا نبرند و …

 

همین حالا در همین فوتبال بازیکنان جوانی هستند که شرایط «تا قبل از ظهر سه‌شنبه» اولادی را داشتند. مراقب همین بازیکنان باشید قبل از این‌که به سرنوشت اولادی دچار شوند.