نامه رسمی خودم به خودم!

نامه رسمی خودم به خودم! من نمی‌دانم چرا این امنیت و سکوریتی اینقدر وضعیتش خراب شده، هیچ چیزی جای خودش نیست، اینجوری که سنگ روی سنگ باقی نمی‌ماند، فی‌المثل، چند وقت پیش، خودمان یک نامه رسمی به خودمان زدیم فقط و فقط من‌باب تنویر افکار خصوصی خودمان آن هم به صورت کاملاً محرمانه که با […]

نامه رسمی خودم به خودم!

من نمی‌دانم چرا این امنیت و سکوریتی اینقدر وضعیتش خراب شده، هیچ چیزی جای خودش نیست، اینجوری که سنگ روی سنگ باقی نمی‌ماند، فی‌المثل، چند وقت پیش، خودمان یک نامه رسمی به خودمان زدیم فقط و فقط من‌باب تنویر افکار خصوصی خودمان آن هم به صورت کاملاً محرمانه که با لاک و مهر مربوطه، آن را مسدودالورود کرده بودیم که دست و چشم و دوربین اغیار به جمال آن روشن و منور نشود لکن، متأسفانه هنوز روز به نیمه نرسیده، سر از آن تلگرام معلوم‌الحال و دیگر محافل و مجالس و رسانه‌های ملی و میلی درآورده است.

 آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک، حرف اضافه و خدای ناخواسته بی‌ربطی که ننوشته بودم که بخاطر آن نگران و دلواپس و افسرده و استرسی شوم.

     دوران نوجوانی ما همه‌اش با استرس جنگ و حمله هوایی بمب باران گذشت، خودمان در چندین فقره به هنگام تماشای میدان جنگ از تلویزیون و برق رفتن وسط برنامه دیدنی‌ها و سال‌های دور از خانه، مرگ بر صدام یزید کافر را با صدای بلند و آبدار بر زبان جاری کردیم، حالا به خاطر این حضور پر رنگ خود در دوران جنگ، خودمان را مستحق دریافت نشان زرین افتخار دانستیم. یا به اعتراف عیال مربوطه و فرزندان عزیز دردانه، ما پدر نمونه هستیم، یک وام چند میلیونی ناقابل برای پدر نمونه مهم است که دوستان محترم آن را در بوق کرنا می‌کنند، حالا این وام چند تا صفرش به خاطر اشتباه تایپی، کپی‌پیست شده است. ما که آن را نگرفتیم، خواهش کردیم یک راست کارت به‌کارتش کنند به حساب یکی از مردم شریف و زحمتکش که به خاطر مشکلات مالی فراوان چندتایی از ویلاهای شمال را گذاشته بود برای فروش، ما هم یک گوشه کار را گرفتیم که کارشان را بیفتد و ثوابی برای خود دست و پا کنیم!

ابزار و لوازم کار و رفت و آمد هم که لازمه خدمت به خلق‌ا… است، تبلت و گوشی و لب‌تاپ و خودرو که از ضروریات است، حتی آن موتور کراس و آن دوچرخه کورسی هم برای زودتر رسیدن به فریضه واجب خدمت است که عبادت بجز خدمت خلق نیست!

 این‌که یک مسؤول متخصص همه چیز دان، که زیر و بم دستگاه و سازمان خود را بهتر از هر کسی می‌داند، نتواند برنده مناقصه و مزایده و پیمان بشود، دیگر چیز عجیبی است، تا چه موقع باید کار را به نابلد و ناشی بسپاریم و خون دل بخوریم و پروژه‌های نیمه کاره روی دستمان باد کند، همکاران محترم، خواهش کردند که ما آستین همت بالا بزنیم، ما هم قبول زحمت کردیم.

     شاید سال‌های زیادی باید بگذرد تا این رویه ناسالم و فاسد انتشار اوراق محرمانه و فوق محرمانه، اصلاح گردد و برای رسیدن به یک جامعه سالم و پاک، به فرهنگ‌سازی زیادی لازم باشد، اما بنده حقیر کم‌ترین بر این باور هستم که اینگونه خبرپراکنی‌ها، منافعی هم دارد و همقطاران محترم مسؤول بعد از چندین و چندبار نشر مکاتبات محرمانه شان کم‌کم نسبت به این مورد واکسینه می‌شوند و مهر محرمانه را می‌شکنند و به جای آن نامه سرگشاده مرقوم می‌فرمایند تا همگان به روشنی ببینند، کسانی که از همه تعلقات دنیوی دل کنده و دلسوزانه خود را وقف مردم و نظام کرده‌اند چگونه مورد عنایات خاصه قرار می‌گیرند و اجر زحمت خدمتشان بدون منت در همین دنیای دون به ایشان داده می‌شود.

در پایان ضمن تشکر و اعلام جرم! نسبت به کسانی که نسبت به انتشار نامه محرمانه سازمان متبوع اینجانب اقدام نموده‌اند، اعلام می‌دارم که اینجانب به مسؤولیت و وظیفه ذاتی جایگاه شغلی خود، عمل نموده‌ام و بسیار خرسندم که در پیشگاه ملت و دولت و سازمان و خانه و کاشانه و بچه‌های محل و بالاخص آینه تمام قدی ویلای مشرف بر خزر همیشه فارس، همچین قبراق و حق به جانب و رو سفیدم!

      

 

 

هوشنگ خان