سالم‌‌ترین رقابت ناسالم رفاقتی!

 سالم‌‌ترین رقابت ناسالم رفاقتی!      قبل از این‌که شما بفرمایید، باید عرض کنم که خودمان به این امر مستحضر هستیم که این سالم‌‌ترین رقابت ناسالم رفاقتی، از آن حرف‌هاست که سر و تهش یک‌جورایی جفت و جور نمی‌شود و انگار نوشته شده است تا فقط نوشته شده باشد، البته اگر منصف باشید و به هوش […]

 سالم‌‌ترین رقابت ناسالم رفاقتی!

     قبل از این‌که شما بفرمایید، باید عرض کنم که خودمان به این امر مستحضر هستیم که این سالم‌‌ترین رقابت ناسالم رفاقتی، از آن حرف‌هاست که سر و تهش یکجورایی جفت و جور نمیشود و انگار نوشته شده است تا فقط نوشته شده باشد، البته اگر منصف باشید و به هوش و فراست هوشنگ‌خانی! اعتقاد و اعتماد راسخ داشته باشید، باید متوجه شده باشید که جنابمان یحتمل با دیدن و یا شنیدن حرف‌ها و حدیث‌هایی، دچار عارضه صنایع ادبی حاد شده‌ایم و خیر سرمان خواسته‌ایم استعاره و تشبیه و تلمیح و تضاد و چندتایی دیگر را یک جا در جمله خود جای دهیم که این چنین عبارت مخوفه‌ای از آب در آمده است!

خب، انسان، بشر است ! و جائز‌الخطا، آن هم وقتی چیزهایی می‌بیند و می‌شنود که ذهنش مشوش می‌شود و هنگ می‌کند و عقل و فهمش، آچمز! آخر من نمی‌دانم این دیگر چه رفاقت یا رقابتی است، برخی دوستان عزیز هموطن، انگار هنوز صدای سوت پایان رقابت و شروع رفاقت را نشنیده‌اند و هنوز به‌طور کامل و وافی، در حال و هوای رقابت و گرماگرم مجادله و مخاصمه هستند. خیلی هم فرقی ندارد، از جناحین در این امر خطیر حضور فعال دارند و ظاهراً شور و حرارت و سختی و بالا و پایین دوره رقابت، آنقدر زیاد بوده و ذهن ایشان را مشغول خود کرده که هنوز دو ریالی مبارکشان نیفتاده است که مدت‌هاست همه در یک کشتی نشسته‌ایم و گر شرط شود که مست گیرند، در شهر هر آنچه هست گیرند و ملت و دولت و مجلس و دستگاه قضا و همه را صبح تا شب درگیر خودمان کرده‌ایم و فقط منتظر موجی هستیم که هنر موج‌سواری خود را به رخ رقیب بکشیم! چه منفعتی برای ما دارد، مهم نیست، فقط طرف مقابل تب و لرز کند، برایمان کافی است.

    از دوستان و دشمنان خارجی گرفته، تا مسایل اجتماعی و اقتصادی و قضایی، از عمو سام و دول اروپایی و چین و ماچین گرفته تا داعش و النصره و سعودی. از رتبه کسب و کار و جایگاه ویزا و قانون مهاجرتی تا میزان صادرات و واردات و کشت گندم و تولید بنزین. خلاصه فقط حواسمان جمع است که به موقع پشت پا و فیتو و بارانداز بزنیم و تا حریف حالش جا نیامده سالتو و بزکش‌‌اش کنیم، برود پی کارش!

اما از حق نباید بگذریم که این ممارست و پشتکار نتایجی هم در بر داشته است، فی‌المثل کاملاً به فنون استفاد ابزاری از دشمن، دوست، لایحه، حرکت اجتماعی، رسانه، شور و حرارت، شعار و شایعه و کلاً هر چیزی که به ذهن مبارکتان بیاید، مسلط گشته‌ایم و رد مورچه سیاه را بر سنگ سیاه، آن هم در شب تار، آنچنان دقیق می‌زنیم که چشم بزرگ و کوچک و عاقل و فرزانه از حدقه، بیرون می‌زند و مو بر تن آدمی سیخ!

اگر میل‌مان نکشد و یا به صرفه و صلاح‌مان نباشد، زمین و زمان هم که جمع بشوند، هنر آن را ندارند که دم خروس و پیچ اضافی و خورشید عالم‌تاب و حرف حساب را به ما نشان دهند.

    البته این رقبای دیرینه کما فی‌السابق در میدان مخاصمه مانده، هنرهایی مثل جا خالی دادن و یکی به نعل کوبیدن و یکی به میخ و از کاه کوه ساختن و از کوه، پشیز! را به خوبی فرا گرفته‌اند و بهترین و به موقع‌‌ترین زمان‌ها را برای استفاده از جملات کی بود کی بود، من نبودم و ما از اولش هم می‌دانستیم و یا نمی‌گذارند و نمی‌شود و… را به نحو باور نکردنی، پیدا می‌کنند

 علوم غریبه هم کم‌کم در حال خودنمایی است، از علم کف‌بینی و پیشانی‌خوانی گرفته، تا آینده‌نگاری و پیشگویی، برخی هم به قدرت حرکت در زمان دست یافته‌اند و در کنار آینده، خبرهایی را از گذشته برایمان نقل می‌کنند که تاکنون هیچ‌کس از آن اطلاع نداشته و در هیچ سندی یافت نمی‌شود و البته که همگان در جهل مرکب به سر می‌برده‌اند.

     حال با این توصیفات، به نظر مبارکتان انصاف است که به هوشنگ خان بابت نوشتن جمله‌ای درهم و سر درگریبان، خرده بگیرید و روح لطیف جنابمان را مخدوش نمایید، حاشا و کلا!

 

     

هوشنگ خان ۴/۸/۹۶