چقدر با کلاس، ثلاث باباجانی‌!

چقدر با کلاس، ثلاث باباجانی‌!      یادتان هست چقدر کلاس داشت و چه هیجان و منم‌منمی داشتیم‌؟! سوار خودرو باکلاس خود بشوی، جاده را شلوغ کنی، راه‌بندان به‌وجود آوری تا بتوانی چند کیسه نان و چند بطری آب‌معدنی را به زلزله‌زدگان بدهی! آن هم کجا ثلاث باباجانی که به نظر خیلی غریب و دورافتاده است […]

چقدر با کلاس، ثلاث باباجانی‌!

     یادتان هست چقدر کلاس داشت و چه هیجان و منم‌منمی داشتیم‌؟! سوار خودرو باکلاس خود بشوی، جاده را شلوغ کنی، راه‌بندان به‌وجود آوری تا بتوانی چند کیسه نان و چند بطری آب‌معدنی را به زلزله‌زدگان بدهی! آن هم کجا ثلاث باباجانی که به نظر خیلی غریب و دورافتاده است و اسم با کلاس دارد! بعد کلی فیلم و عکس از خودت و همراهان خوش تیپ‌تر از خودت بگیری و زمین و زمان را پر کنی که ایهاالناس چقدر من آدم خوب و باکلاس و انسان‌دوستی هستم.

    یادتان هست چند تا مسؤول و مربوط و کمیته و نهاد پای کار آمدند که ۴۰ روزه و ۶۰ روزه و خانه پرش ۳تا ۴ ماهه همه چیز را به جای اولش برگردانند؟ چقدر با کلاس، حضور دم به ساعت بزرگان و جنابان و همه کاره‌ها در ثلاث باباجانی!

اصلاً یک وضعیتی بود که نگو، کم مانده بود دو تا دو تا خانه و وام و کسب و کار به بازماندگان زلزله بدهند و خروار خروار پول و طلا و مهر و محبت به پایشان بریزند، از هنرمند و کاسب و کارمند گرفته تا مسؤول و مربوط و ناظر از سر و کول هم بالا می‌رفتند تا بیش‌تر و بهتر در لنز دوربین‌‌ها جا خوش کنند و کیسه نایلون پر از خالی‌شان را سخاوتمندانه در چشم زلزله‌زدگان و ایضاً دیگر مردم فرو کنند و یا فیلم و عکس پرسوز و گداز بگیرند و دست پدرانه بر سر بچه‌ها بکشند و اشک اندوهی از گوشه چشم جاری کنند و بکنند آنچه مسیحا می‌کرد!

    باور کنید هنوز هم کلاس دارد، هنوز قصرشیرین و اسلام‌آباد و جوانرود و ثلاث باباجانی، چشم به راه مانده‌اند، اندک کاری شده است و بسیاری بر زمین مانده است، هنوز چادرنشین و کانکس‌نشین داریم، هنوز درد و رنج کولاک می‌کند و فردا برف و باران، توفان به راه خواهد انداخت.

    چه باور کنید و چه نکنید هنوز هر چند وقت یکبار پس‌لرزه‌ای می‌آید، نه برای آن‌که جان و دل مردم کرمانشاه را بلرزاند که آنها با این لرزه‌ها خو گرفته‌اند، برای آن می‌آید که یادمان بیندازد که زلزله و بی‌خانمانی فصل ندارد، مد نیست، محل نمایش و وعده گوشخراش نیست، کلاس و بی‌کلاسی نیست، که اگر منتظرید تا باز هیجان و احساسات بالا بزند و دوربین‌‌ها میل این مناطق کند و خبرگزاری‌ها اخبار لحظه‌ای مخابره کنند و مثل موج سرازیر شوید تا خوبی و مهربانی و مسؤولیت‌پذیری و باکلاسی خود را در چشمان خلق‌ا… فرو کنید، خبر خوشی به شما می‌دهم چند روز دیگر دندان روی جگر بگذارید؛ به‌کار و کسب و نمایش و میز و اداره خود بچسبید، ولی گوش به زنگ باشید که سر وقت و رأس ساعت سالگرد، خودتان را برسانید و حواستان باشد در هنگامه مانور و وعده و شوآفی که راه انداخته‌اید، دیگران را هم با تیغ زبان و نقد و مراحم خود، مستفیض فرمایید تا مردمان بهتر متوجه دردمندی و دلسوزی و صاحب‌نظری و عقل کلی شما بشوند… .

هوشنگ‌خان