لطفاً یک پا تو بردار !!

لطفاً یک پا تو بردار !!              نقل است که رزمنده ای تعریف می کرد : دو تا قایق کنار هم ایستاده بودند یکی به پشت جبهه بر می گشت و دیگری در حال حرکت به سمت ماموریتی بدون بازگشت بود ، دو دل بودم  با کدام بروم ، یک پایم در این قایق و […]

لطفاً یک پا تو بردار !!

             نقل است که رزمنده ای تعریف می کرد : دو تا قایق کنار هم ایستاده بودند یکی به پشت جبهه بر می گشت و دیگری در حال حرکت به سمت ماموریتی بدون بازگشت بود ، دو دل بودم  با کدام بروم ، یک پایم در این قایق و دیگری در آن قایق   بود یکدفعه یک نفر گفت ، یک پا تو بردار …

            بله برخی مواقع حواسمان نیست که همزمان در دو مسیر مخالف قدم گذاشته ایم و یا در یکطرف نشسته ایم ، اما دلمان جای دیگری است ، این مواقع باید کمی به خودمان بیاییم و یک پا را برداریم ، فرقی نمی کند ، یکطرف خیر و طرف دیگر شر است یا یک طرف درست و طرف دیگر غلط ، شاید یکطرف به نفع ما اما خارج از اخلاق و شرع و طرف دیگر به ضرر ما اما  اخلاقی و شرعی ، یکطرف هم زماني همراهی با مردم است و طرف دیگر هم قدمی و همگامی با دشمنان مردم ، یکطرف جوانی و انگیزه و حرکت ، طرف دیگر رخوت و شکم سیری و در جا زدن ، یک طرف سلامت و شادابی و طرف دیگر بیماری و بدحالی و یکطرف …. .

علی الحساب  باید به خیلی ها گفت که لطفاً یک پا تو بردار ، تکلیفت را روشن کن ، اینوری یا آنوری ، عقل و دلت را یک جا جمع کن ، فقط حواست به چربی ها و منافع  نباشد . نمی شود هم شریک دزد باشی و هم رفیق قافله ، اگر هم با خودت تعارف داری یا نگران نظر دیگران هستی و یا فی المثل از منافع طرفین نمی توانی بگذری و یا اینکه اساساً جامع الاطراف ! هستی و … لااقل با خودت رو راست باش ، برای هر دو طرف رگ گردنی نشو و  گریبان چاک نکن ، آنقدر آدم هست که فقط یکطرف ایستاده و کاسه از آش داغ تر نیست که نگو !

برای خالی نبودن عریضه :

        آن عزیز دلی که نه با راهنما زدن میانه خوبی دارد و نه با صبوری به شانه خاکی نزدن ، البته صنمی هم با سرعت مجاز و حق تقدم ندارد ، اما از رانندگی بد خلق ا… و  رعایت نکردن حقوق دیگران شکایت می کند  ، قاعدتاً باید یک پایش را بردارد .

        آن برادری که می گوید اسلام مربوط به همان ۱۴۰۰ سال پیش بوده و قاعده و قانونش را بر نمی تابد ، اما هنگام تقسیم ارثیه و به حکم دین  سهم خواهرش را نصف می دهد ، به ایشان هم باید گفت لطفاً یک پا تو بردار

        دوست عزیزی  که دلش می خواهد همسرش به او تمکین کند و بالای حرف آقاشون حرفی نزنه و از هر انگشتش یک هنر بریزه و البته به سر کار برود و کمک خرج باشد و دست کمی از مردها نداشته باشد ، ایشان هم باید یک پایش را بردارد .

        عزیزی که گران می فروشد و غش در معامله می کند و اگر بتواند مشتری بی نوا را نقره داغ می کند ، اما از مشکلات جامعه و نبود نظارت و راضی نبودن مردم به حق خود ، داد سخن می گوید ، جنابشان هم باید تکلیف یک پای خود را معلوم کند !

        مسئول گرانقدری که خانه و ماشین و دفتر و حقوق و خدم و حشم اش چشم را خیره می کند و سودای خدمت و کمک کردن به مردم و ادعای همراهی و همدردی دارد ، ایشان هم عجالتاً یک پایشان را بردارند راه دوری نمی رود .

        آن جوانان برومندی که از یکطرف به زندگی آزاد و ارتباط آزادتر زن و مرد  و  چهارشنبه و نمی دانم ازدواج سفید اعتقاد راسخ دارند و از طرف دیگر هنگام ازدواج دنبال همسری پاک و سالم و آفتاب مهتاب ندیده می گردند که اهل محل بر روی خوبی آنها قسم بخورند . لطفاً یک پایشان را بردارند .

 

نه شتر سواری دولا دولا می شود و نه بار کج به منزل می رسد ، نمی شود راهنمای راست زد و به چپ گردش کرد ، ما که زبان مان قاصر است … .

 

   

                                                                                          هوشنگ خان