خصلت های بر باد رفتگی !

خصلت های بر باد رفتگی !                دقت کردید ، ما ملت و ایضاً عزیزان مسئول دو خصلت داریم که کلاً برای خودش چیز غریبی است ! اول اینکه   استعداد عجیبی در درست کردن جک و طنز در رابطه با  هر چیز و هر اتفاقی را داریم ، فرقی هم نمی کند اصل موضوع خنده […]

خصلت های بر باد رفتگی !

               دقت کردید ، ما ملت و ایضاً عزیزان مسئول دو خصلت داریم که کلاً برای خودش چیز غریبی است ! اول اینکه   استعداد عجیبی در درست کردن جک و طنز در رابطه با  هر چیز و هر اتفاقی را داریم ، فرقی هم نمی کند اصل موضوع خنده دار باشد ، غصه ناک باشد ، غم انگیز باشد ، پر خطر باشد و یا اینکه مورد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی    یا اقتصادی و محیط زیستی و معیشتی باشد ، همه را از دم تیغ طنز و جوک می گذرانیم و به سزای اعمالشان می رسانیم !

هنر دوم که از قضا نه طنازی است و نه خنده دار ، هنر علاقه مندی وافر به رقابت و چالش ومسابقه است هر مسابقه ای که باشد پا در رکاب حاضر و آماده ایم ، مسابقه شایعه سازی ، رقابت در پیچاندن خلق ا… ، چالش پیاز و رب و دلار ، مسابقه در بزک دوزک کردن جهیزیه و سیسمونی و انواع و اقسام جشن من درآوردی و قس علیهذا ، یکی از بدترین نوع این علاقه مندی به رقابت ، مسابقه در گران کردن و گرانفروشی و کم فروشی است ، فرقی هم ندارد از کاسب محل گرفته تا آن بازاری ، از اپراتور همراه گرفته تا اپراتور چرخ و فلک شهر بازی ، تاجر و مدیر و مسئول هم نمی شناسد ، فی المثل در یک اداره یک برگ کاغذ را که اسمش را فرم گذاشته اند در داخل یک پوشه کاغذی به قیمت یک دست چلوکباب به شما می فروشند و یا دم به ساعت نرخ خدمات دستگاههای دولتی و عمومی و نهادی رو به فزونی می گذارد و کسی هم جلودارش نیست ، دلار گران می شود ، کالاها را گران میکنیم ، دلار ارزان می شود ، باز کالاها را گران می کنیم ، دلار ثابت می شود باز … بگذریم !

            خدا نکند عرضه یک هوا از تقاضا کمتر شود ، یا فی المثل دو کامیون گوجه و پیاز به خارج صادر شود و یا چهارتا گوسفند زبان بسته آب به آب شوند ، چنان شمشیر گران کردن و بی انصافی و زد و بند و احتکار را از رو می بندیم که انگار با دشمن طرف هستیم و حد الهی جاری می کنیم تا درس عبرتی شود برای آیندگان .

            داشت یادم می رفت ، یک خصلت دیگر هم داریم که از پیوند دو خصلت فوق الذکر پا به عرصه وجود می گذارد و آن  این است که هم  گران فروشی و کم فروشی و غش و بی اخلاقی و احتکار می کنیم هم خودمان برای آن جوک و طنز می سازیم ، و از اتفاق کلی هم ذوق می کنیم  !

            بالاخره هوشنگ خان ( خودمان را می گوییم ) نفهمید که این شوخی و خندیدن ها و آن مسابقه گران فروشی و بد عهدی ها ، سر به کجا باز خواهد کرد ، بالاخره ملت همیشه در صحنه متوجه می شوند که شوخی شوخی دست در جیب هم می کنند و خنده خنده فرهنگ و آدمیت،  در حال بر باد رفتن است . یا مسئولین ، هشیار هستند که شوخی ها و جوک ها برای هرکه خنده دار باشد  ، نباید برای جنابشان اینگونه باشد و اینکه در این رقابت گران کردن دوشا دوش برخی از ملت و حتی پیشتر از آنها در حرکت هستند ، قصه پر غصه ای است . و یا اینکه  قرار است با همین دست فرمان شوخی کنیم و طنز بسازیم و انصاف را زمین گیر و وجدان را خاموش کرده  و به ریش خودمان و ایضاً دیگران بخندیم  !!

                                                                                          هوشنگ خان