سنگ و پای‌ لنگ !

سنگ و پای‌ لنگ !       همه ما یک خاطره مشترک داریم و آن در رابطه با افرادی است که گوش‌هایی دارند که مجهز به سیستم شنیدن انتخابی و یا بهتر بگویم مصلحتی و گزینشی است! خیلی هم فرقی ندارد، ممکن است مدیر و بالادست ما بوده و یا همکار و همسر و فرزند و […]

سنگ و پای‌ لنگ !

      همه ما یک خاطره مشترک داریم و آن در رابطه با افرادی است که گوش‌هایی دارند که مجهز به سیستم شنیدن انتخابی و یا بهتر بگویم مصلحتی و گزینشی است! خیلی هم فرقی ندارد، ممکن است مدیر و بالادست ما بوده و یا همکار و همسر و فرزند و شاید هم پدر و مادربزرگ .

     طبق بررسی که جنابمان انجام داده است، هر کسی هنر و امکان آن را ندارد که به این سیستم شنوایی پیشرفته مجهز شود. حضور ذهن و هوش بالا برای آنکه بتوان در یک لحظه تصمیم گرفت که سیستم مورد نظر فعال شود و یا خیر جزو توانمندی‌های ویژه محسوب می‌شود و افراد محدودی می‌توانند به این درجه از نبوغ ! برسند.

 سطح عالی این مهارت و توانمندی بی‌بدیل هنگامی متجلی می‌شود که این هنر از فرد و افراد به سازمان و دم و دستگاه منتقل شود و یک سازمان و نهاد و بعضاً تعداد زیادی مسؤول و وزارتخانه و وکیل و رئیس به‌صورت سیستماتیک! و هوشمند به این توانمندی و هنر مجهز شوند.

      بگذارید برای تنویر افکار عمومی و فهم دقیق موضوع، مثالی بزنم.

 فرض کنید که شما قصد دارید کسب‌وکار سالم و قانونی راه بیندازید و لقمه حلالی در بیاورید و با آن چرخ زندگی خود را بچرخانید و یک نفر دیگر تصمیم گرفته است که از هر راه و بیراهی استفاده کند و یک درآمد تپل برای خودش دست‌وپا کند و برای قانون و مقررات و حلال و حرام و باید نباید‌ها هم‌، تره خرد نمی‌کند.

     آن نفر دوم، از فردا صبح علی‌الطلوع، می‌تواند کار خود را شروع کرده و روزبه‌روز در کار خود پیشرفت کند و کسی هم به ایشان نمی‌گوید بالای چشمت، ابروست ! البته برخی اوقات یک گیر و گرفتاری‌هایی هم پیدا می‌شود که با دادن دو ریال جریمه یا دور زدن قانونی، پیچاندن مسیری و یا واسطه قراردادن عزیزی! و یا حتی اعتراض به مقرراتی و در بد‌ترین حالت، کمی صبوری برای از آسیاب افتادن آب‌ها . سنگ‌ریزه‌ها هم از جلو کسب‌وکار برداشته می‌شود و همه چیز به روال عادی برمی‌گردد !

 آهان! شما را فراموش کردم! بله، جنابتان همچنان اندرخم یک کوچه در حال اخذ تأییدیه‌ها و مجوز‌ها و بررسی صلاحیت‌ها و ثابت کردن اهلیت و تأمین فضا و مکان مورد تأیید و ثبت و ممهور کردن دفاتر و نوبت بازدید و وام و کلی چیز دیگر گرفتار هستید و حالا‌حالا هم امیدی به نجات نیست و بر فرض محال هم که از این خان بگذرید. یک خروار قانون و مقررات و شرط و شروط و رقبای چشم بادامی و بازار قیقاجی و بازرسی بهداشت و تعزیرات و از همه مهم‌تر فصل‌الخطابی چون قانون تاریخ گذشته حمایت از تولید داخلی! مشتاقانه در انتظار شما هستند تا به‌وسیله استفاده از مجموعه فنون بدل و فت‌ پا و بزکش و سالتو، راه کسب‌وکار سالم و قانونی و سرشار شما عزیز ساده دل را هموار کنند !

     خب ! همه اینها را گفتیم که همچین مشتی و درست و درمان عرض کنیم که این گوش سیستماتیک پیشرفته اقتضایی مسؤولان و سازمان‌های قانون‌گذار و مجری و ناظر، به‌طور بنیادی و اساسی با شنیدن حرف‌های کارآفرین قانونمند نازنین در تعارض است و البته، از حق نگذریم که چشم حضرات پیش گفته، به جهت رعایت انصاف و مساوات، همین حس و حال را به رفتار و کردار آن نفر دوم دارد.

      

 هوشنگ خان