لطفاً احساس تکلیف نفرمایید!

لطفاً احساس تکلیف نفرمایید!  باز موسم انتخابات شد و زمان ثبت‌نام داوطلبان فرا رسید و صف مشتاقان خدمت و احساس وظیفه‌کنندگان و تکلیف‌مند‌ها در مراکز ثبت‌نام، دراز شد ! نمی‌دانم، این جوشش خدمت و تعهد و احساس تکلیف سرش به کجا گرم است و دل در هوای که دارد که فقط هر چند سال یک […]

لطفاً احساس تکلیف نفرمایید!

 باز موسم انتخابات شد و زمان ثبت‌نام داوطلبان فرا رسید و صف مشتاقان خدمت و احساس وظیفه‌کنندگان و تکلیف‌مند‌ها در مراکز ثبت‌نام، دراز شد !

نمی‌دانم، این جوشش خدمت و تعهد و احساس تکلیف سرش به کجا گرم است و دل در هوای که دارد که فقط هر چند سال یک بار رخ می‌نمایاند و جان و دل مشتاقان را به پرواز آورده و شوق وصل به کرسی ریاست و وکالت و شورا را اینچنین به اوج می‌رساند؟!

تا دیروز که عزیز کاندیداتور محترم پشت میز کوچک‌تر در اداره و سازمان و صنعت و بازار نزول اجلال فرموده بودند کل احساس تکلیف و شوق خدمت و تعهد وظیفه را به صناری نمی‌خریدند بماند، روی خوش و تکریم و مردم‌داری و ملاحظه و انصاف را هم بر نمی‌تابیدند !

 من نمی‌دانم در شغل و جایگاه و پست قبلی که بودند چگونه گلی به سر ملک و مردم زده‌اند که خود را جامع‌الشرایط حضور در مجلس و شورا و چه و چه می‌دانند و آن کرسی سبز و آن صندلی چرم و آن میز پهن و اتاق دراندشت باید چشم‌انتظار جنابشان باشد و با تشریف‌فرمایی خود و هنر و کیاست و فراست خویش‌خدمت و تدبیر و قانون‌گذاری و تصمیم‌گیری و اجرای مُر قانون را به حد نهایت شکوفا نموده و چنان کنند که تاکنون کسی نکرده است.

هوشنگ‌خان به این فقره مذمومه صف‌های طولانی نام‌نویسی، بد فرم مشکوک است و البته به آن ندای وجدان و دغدغه‌مندی و تکلیف و وظیفه به مراتب مشکوک‌تر، اشتباه نکنم، بوی کباب و حب پست و مقام و رسیدن به آرزوهای دور و دراز و نشستن سر سفره و بستن بار است که اینگونه برخی را هوایی کرده است و رگ خدمت به خلق و آدم و عالم شان را متورم کرده است.

ذاتاً آدم بددلی نیستم، ولی کافی است این جماعت پُرشور و گداز قبل از انتخابات را چند صباحی پس از انتخاب شدن و یا نشدن رصدی بفرمایید، فی‌الفور دستتان می‌آید که عزیز دل برادر حال که به معشوق رسیده است چه می‌کند و اگر نرسیده چه‌ها که نمی‌گوید و نمی‌کند!

                                                                                                هوشنگ خان