حرفهای خودی و بیخودی علم، برتر از حرف، آمد پدید! حق باشماست، اینکه علم از حرف برتر و والاتر است، از بدیهیات زمانه است، حتی با آنکه عالم بیعمل به زنبور بیعسل ماند، ولی اگر علم نباشد عملی هم در کار نیست، پس وقتی علم از عمل برتر است، به طریق اولی از […]
حرفهای خودی و بیخودی
علم، برتر از حرف، آمد پدید!
حق باشماست، اینکه علم از حرف برتر و والاتر است، از بدیهیات زمانه است، حتی با آنکه عالم بیعمل به زنبور بیعسل ماند، ولی اگر علم نباشد عملی هم در کار نیست، پس وقتی علم از عمل برتر است، به طریق اولی از حرف و ادعا کیلومترها جلوتر است، بنابراین وقتی هوشنگخان چنین امر بدیهی را یادآوری میکند، خوانندگان گرامی باید تیز دوریالی مبارکشان بیفتد که کار به بنیاد و کارد به استخوان رسیده است که باید این چیزها را هم به برخی مدیران و مسؤولان و گرانمایگان، یادآوری کرد.
بحث دلار و ارز ترجیحی و قیمت خودرو و تولید و رقابت و تعامل با دنیا و بهای تمام شده و وضعیت معیشت و نرخ تسعیر و افزایش حقوق و میزان تورم و نبود نهاده دامی و یکهتازی دلال و واسطه و رانتخوار و مفتخور و کلی موضوع و فاکتور و مؤلفه و عیب و ایراد و آفت و زلم زیمبو دیگر، از صدر تا ذیل، همه باهم، دست به سینه و غلام حلقه به گوش علم اقتصاد و قاعده و حساب و کتاب هستند و در این سرزمین، خیلی بیش از دیگر کشورها، همه این موضوعات و شرایط و قواعد، در هم پیچیده و بههم مرتبط و متصل هست!
بنابراین خدمت شریف با سعادت آن دسته از بزرگوارانی که همچنان بر سمبه از رونق افتاده حرف و سخنوری و باید، نباید میکوبند و یا در فکر اصلاح و تعدیل و مدیریت جزیرهای و هرکسی کار خودش بار خودش، هستند و قراری بر کار هماهنگ و تیمی و فراگیر ندارند و یا اندک گیرکردگان در تعارض منافع، که بهتر از هرکسی بازار و مقتضیاتش را میشناسند ولی منافع میلی و گروهی و باند و دسته اجازه نمیدهد، دست از سرکچل این اقتصاد بینوای مادرمرده نیمهجان بردارند و دست آخر صادرکنندگان کیلوکیلو و خروارخروار وعده و عیده و قول، عرض میکنیم که اگر داروی دلدرد را برای درمان چشم و پمادموضعی را خوراکی! بهکار ببندیم، دردی مهلکتر بهبار خواهد نشست که شاید درمانش با هیچ طبیبی، میسور نباشد!
فیالحال این وضعیت نابهسامان اقتصاد همان بیمار ناخوش احوالی است که دردش امان خلقا … را بریده است و نفسها را به شماره انداخته، حضرات مسؤول و مربوط و متولی، دیر بجنبند و به جای درمان، به شعار و شوآف و درمانهای مندرآوردی و احیاناً زور و ضرب و شاید هم قهر و اخم و تخم، بپردازند، دیر نیست که آن زمان طلایی درمان سپری شود و خاکسترنشینی به بار آورد!
از این هوشنگخان یکلاقبا بشنوید که اقتصاد بسته و همه یکطرف، ما هم یکطرف و ایضاً مدیریت ملوکالطوایفی جزیرهای، داروی این بیمار نیمبسمل نیست، آن هم در این وانفسای پول و دلار و مصیب تحریم خودیها و بیخودیها و کرورکرور دشمن بیرونی و دستهدسته آفت و زالو و خورههای افتاده به جان اقتصاد و معیشت مردم و مفسد و رانتی و مختلس چموش و مدعی که هنوز خفتگیر و نقرهداغ نشدهاند! پس دست بجنبانید که وقت تنگ است و اعمال بسیار…
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.