حرفهای خودی و بیخودی اشک پیاز و بیرگی سیبزمینی! البته قبل از هر چیز عرض کنیم که اگر در این نوشتار نقد و تخریب و تندی صورت میگیرد، به هیچ وجه منظور نظر جنابمان، پیاز و سیبزمینی نیست که به قدر کفایت، این بزرگواران زحمت ما مردم را کشیده و از هیچ خدمتی […]
حرفهای خودی و بیخودی
اشک پیاز و بیرگی سیبزمینی!
البته قبل از هر چیز عرض کنیم که اگر در این نوشتار نقد و تخریب و تندی صورت میگیرد، به هیچ وجه منظور نظر جنابمان، پیاز و سیبزمینی نیست که به قدر کفایت، این بزرگواران زحمت ما مردم را کشیده و از هیچ خدمتی فروگذار نبودهاند. اما از آنجا که همین عزیزان با تولید نوسانی و سینوسی در هر سال، همیشه در حال درست کردن داستان هستند و یک روز که وفور تولید است و کمی مصرف، جناب پیاز، اشک کشاورز بینوا را در میآورد و آن سیبزمینی، با بیرگی تمام بر روی خاک و انبارها لم داده و خاکسترنشینی زارع را به نظاره مینشینند و در نوبتی دیگر، آنقدر کم پیدا میشوند که با میوههای نوبرانه در کورس قیمت میافتند و پدر صاحاب بچه مردم را در میآورند، پیش خود گفتیم این نابهسامانی را بدون جواب نگذاریم و لااقل عصبانیت خود را خالی کنیم!
یعنی این دو تا آقازاده، یک سال درست و درمان و یک دل خوش برای تولیدکننده و مصرفکننده نگذاشتهاند، نه به الگوی کشت اهمیت میدهند، نه انبار و سردخانه مناسبی برای نگهداری سراغ دارند و نه حتی فکری برای صنایع تبدیلی خودشان کردهاند که سرمایه خلقا… و کشور دود نشود و به چشم همه نرود!
بحث یک گونی و دو تا گونی و چند کیلو هم نیست، با این همه عِده و عُده، و جمعیت میلیونی! هیچ هماهنگی و بررسی وضعیت و پیشبینی چهار روز دیگر در کارشان نیست، یک سال زیادی تولید میشوند یک سال کم، بایکدیگر هم هماهنگ نیستند، برخی مواقع آن یکی شاهد بازاری و آن یکی پردهنشین، گاهی چشم این اشک، چشم آن یکی کشک! (کشک: همان بیرگی خودمان)
باز عرض میکنم که خدایناخواسته این جنابان پیاز و سیبزمینی، حرفهای بنده را به خودشان نگیرند، عزیزان و بزرگان مدیر و متولی و مسؤول که جای خود دارند، آنها اساساً به روی مبارک هم نیاورند، ما ملت بینوا برای خودمان کمی غرغر میکنیم، نهایتش یک دعای سخت هم میکنیم و میرویم رَد کارمون! مبادا که خاطر لطیف جنابشان مخدوش و مکدر شود، حاشا و کلا.
یکی نیست به هوشنگخان یکلاقبا بگوید که بنده خدا، کشورهای دور و نزدیک همسایه به نوبت و همزمان در حال بازپس دادن همین دُردانههای بازار کشور هستند، به جای اینکه تشکر و امتنان خود را هم از ناظران و بازرسان کشت و داشت و صادرات و هم کارشناسان آنور آبی، داشته باشی، برای چند هزار تن پیاز بادکرده روی دست کشاورز این همه زجه مویه میکنی و گریبان چاک و پنجه بر صورت میکشی! پس آن کشاورز و باغدار و گلخانهدار بینوا که با هزار و یک امید آرزو محصول صادراتی را با خون دل، عمل آورده و روانه بازارهای جهانی کرده و حالا همه دیپورت شده و در انبارها رو به نابودی هستند، چه بگوید که حاصل یک سال (بلکه یک عمر) دسترنجش، مثل سرمایههای مردم در بورس، بخار شده و به هوا میرود! دل خوشی داری یک پیاز ارزان بخور هزار بار از متولیان تشکر کن که همین هم چار صباحی دیگر گیرت نمیآید!
خب، با این تفاسیر، ما دیگر حرفی نداریم، از اولش هم میدانستیم که اگر به این پیاز مردمآزار و سیبزمینی بیعار، گیر اضافه بدهیم، اوضاع جوری میشود که آخر کار ما مردم بدهکار شده و همین که برگشت شدن میوه و سیفی صادراتی را هم گردن ما نینداختهاند باید خدا را شکر کنیم!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.