حرفهای خودی و بیخودی حادثه هوایی و مصدومیت زمینی! خدمت حضور انورتان معروض میدارد که حتماً حادثه هوایی چند روز پیش پرواز مشهد – اصفهان را شنیدهاید و یحتمل کم و بیش مطلع هستید که خدا را شکر همه آسیبدیدگیها جزیی بوده و آنقدری کار بالا نگرفت و مصیبتی نو پیش نیامد. […]
حرفهای خودی و بیخودی
حادثه هوایی و مصدومیت زمینی!
خدمت حضور انورتان معروض میدارد که حتماً حادثه هوایی چند روز پیش پرواز مشهد – اصفهان را شنیدهاید و یحتمل کم و بیش مطلع هستید که خدا را شکر همه آسیبدیدگیها جزیی بوده و آنقدری کار بالا نگرفت و مصیبتی نو پیش نیامد.
حکماً ویدیو بیرون آمدن مسافران بینوا از هواپیما و لیز خوردنشان بر روی آن سُرسُره بادی را دیدهاید که برای رضای خدا حتی یک مأمور و مراقب نه بالای سرسره است و نه پایین آن و مسافران که چند دقیقه پیش، مرگ را به چشم دیدهاند و در اوج اضطراب و بهمریختگی هستند، یکی پس از دیگر از آن تشک بادی پایین میآیند و یک در میانشان به یکدیگر برمیخورند و یا کلهپا میشوند و… .
لابد آن حکایت بامزه مارادونا را ول کنید، غضنفر را بچسبید را شنیدهاید! نمیدانم چرا با دیدن فیلم خروج مسافران یکدفعه یاد این حکایت کذایی افتادم، حدس میزنم چون عملاً حادثه هوایی پیش آمده تلفات جدی نداشت و هنرنمایی مسؤولین امر در خروج مسافران تعدادی مصدوم به جا گذاشت، آن داستان به ذهن مبارکمان رسید!
نمیدانم که در اینگونه مواقع دستورالعملها چه میگوید، ولی آنچه تاکنون در فیلمهای مستند و سینمایی دیدهایم با این چیزی که در آن ویدیو دیدیم، تومانی، نُه قِران توفیر داشت و معلوم نیست عزیزان مسؤول و دوستان مراقبت، کجا بودند، دیر رسیدند، هرگز نرسیدند یا سرشان گرم کار دیگری بود و شاید هم جانشان را دوست داشتند و همین باعث شده بود فاصله ایمن را با هواپیما رعایت کنند و مسافران را به امان خدا رها کنند! البته یک احتمال دیگر هم هست که همینجوری به ذهنمان رسید و باید از چند نفر مطلع قصه را بپرسم، ولی علیالحساب آن را میگوییم، بعد میرویم صحت و سقم آن را جویا میشویم که این وسط، ما هم به حکایت اول می کُشند بعد چِک میکنند، پایبند باشیم!
نظر محققانه هوشنگی ما این است که در یک گوشهای از قوانین هوانوردی و دستورالعمل حوادث و پروتکلهای فرود و خروج اضطراری نوشته شده است که مسؤولین و متولیان امر نباید اجازه دهند که هیچ حادثه هوایی (چه کوچک و چه بزرگ) بدون تلفات و یا حداقل مصدوم باشد که اگر چنین باشد، حادثه هوایی از ارج و قرب و کبکبه و اسم و رسم خود میافتد و منبعد کسی با شنیدن وقوع یک حادثه هوایی، قلبش تند تند نمیزند و در جای خود میخکوب نمیشود و دلهره و اضطراب نمیگیرد!
البته یک نظریه هوشنگخانی هم داریم که با توجه به هزینههای بالای خطوط هوایی و خدمه پروازی و احیاناً نیروهای امدادی زمینی و فرودگاهی و میل زیاد به کاهش هزینهها و تعدیل نیرو، اجالتاً تعداد خدمه پرواز و امداد دچار آب رفتگی شدهاند و دیگر کسی برای اینگونه کارهای لوکس و لاکچری، در نظر گرفته نشده است و مسافران باید جان شیرین را برداشته و از همان بالا خودشان را به روی زمین بیندازند، حالا که از اقبال بلندشان آن سرسره بادی باز شده و پنجری نداشته و توانستند خودشان را روی تشک نرم بیندازند و به زمین اصابت کنند! خدا را شکر کرده و دیگر دنبال لوسبازیهایی مثل وجود نیروهای آموزشدیده مراقب پایین و بالای سرسره، نباشند!
این چند روزه هم از طرف ناظران و بازرسان و بالادستیهای هواپیمایی و راهوشهرسازی خبری شنیده نشد که آیا سؤالی، بازخواستی، اخطاری، چیزی بوده و قراری بر بررسی و پیگیری گذاشته شده است یا نه و همین که جان مسافران را به ایشان بخشیدهاند و کسی عارض نشده، مُهر تأیید بر گل و بلبل بودن عملیات نجات، زده شده است و همگی دورهم خوش و خرم تشریف داریم!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.