حرفهای خودی و بیخودی دلیل حمایت چیز دیگری بود! میگویند، روزی لویی شانزدهم در محوطه کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید. از او پرسید: تو برای چه اینجا قدم میزنی و از چه چیزی نگهبانی میدهی؟ سرباز دستپاچه جواب داد: قربان من را افسر […]
حرفهای خودی و بیخودی
دلیل حمایت چیز دیگری بود!
میگویند، روزی لویی شانزدهم در محوطه کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید. از او پرسید: تو برای چه اینجا قدم میزنی و از چه چیزی نگهبانی میدهی؟
سرباز دستپاچه جواب داد: قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم! لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید: این سرباز چرا این جاست؟
افسر گفت: قربان افسر قبلی نقشه قرار گرفتن سربازها سر پستها را به من داده و من هم به همان روال، کار را ادامه دادم! در این موقع مادر لویی او را صدا زد و گفت: من علت را میدانم، زمانی که تو سه سالت بود این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد دستور داد که نگهبانی را اینجا بگذارد تا مراقب باشند که تو روی نیمکتننشینی و لباست رنگی نشود! و از آن روز سالها میگذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم میزند!
این حکایت بامزه را تعریف کردیم که خدمت بزرگوارانی که تمامقد و با ابزار قانون و عوارض و مالیات و محدودیت و انحصار و عدم تخصیص دلار و ممنوعیت تبلیغات تلویزیونی و دیگر روشها در حال حمایت از تولید داخلی و دور نگهداشتن محصولات خارجی از بازار کشور هستند و یا بهگونهای اقدام میشود که برای تاجر صرفه اقتصادی نداشته باشد که کالایی را وارد کند، عرض کنیم که قرار حمایت از تولید و دلیل پشتیبانی و مانعزدایی از آن همه و همه بهخاطر مردم و خلقا… است که هم جنس خوب و باکیفیت و قیمت مناسب به ایشان داده شود و هم رونق تولید و اشتغال و رشد اقتصادی و افزایش رفاه و ثروت، ماحصل این حمایتها و پشتیبانی باشد.
آنچه فهم هوشنگخانی ما میگوید، قوانین و مقررات هیچ صنم و رفاقتی با شخص و افراد و یا یک گروه و دسته ندارد که همه همت و توان خود و رضایتمندی و آسایش مردم را فدای کاسبی کردن ایشان نماید، و اگر قرار است که از قضا سرکنگبین باعث غلبه صفرا شود و به جای اینکه ماحصل کار به نفع مردم باشد، نفع عدهای محدود را تأمین میکند و به طریق اولی باعث زحمت و رنجش و آزار و اذیت خلقا… شود، راه از اول یا در اواسط کار، به بیراهه کشیده شده است!
البته برخی بزرگواران مسؤول میفرمایند؛ بالاخره به ثمر نشستن تولید ملی و خودکفایی و عدم نیاز به خارج، هزینه دارد، زمان میبرد و باید قدری تحمل و صبر کرد! سلمنا، از اتفاق ما هم این را قبول داریم ولی اگر قرار است زحمت و رنجش به مردم برسد و سود و کیف و حالش به متولیان و اطرافیان برسد، این نقض غرض است، همچنین بالاخره صبر و تحمل هم حساب و کتاب و حد و سقفی دارد، نمیشود که تا قیام قیامت صبر کنیم که از شورهزار، سرو صنوبر بروید!
اصلاً از همه اینها میگذریم، اینکه محصولات داخلی به جای اینکه هر روز بهتر از دیروز باشند، دنده عقب رفته و به قهقرا میروند را کجای دلمان بگذاریم و یا اینکه با این همه هنر بیبدیل! قیمتشان هم شانه به شانه مشابه خارجی است، آن را چه میگویید؟
خدمت جنابان مسؤول و متولی و ایضاً مجریان و قانونگذاران ارجمند میرساند که اگر امیدتان به تعهد و قول و قرار و الزام و التزام تولیدکننده وطنی به افزایش کیفیت و کاهش قیمت، خدمت شما عرض میکنم که هزار وعده خوبان یکی وفا نکند، در ضمن وقتی همچنان تحریمها و افزایش قیمت دلار باعث گرانی و عدم تکمیل برخی محصولات میشود، جسارتاً این محصول هرچه هست تولید داخلی و ساخت ایران نیست!
چاره کار در رقابت است، آن هم رقابت شانه به شانه و چشم در چشم با کالای خارجی ، همه حمایت و پشتیبانیها هم در دانش فنی و افزایش بهرهوری و تسهیلات بلندمدت برای مصرفکننده، خرج شود، در ضمن عوارض بالای واردات و درآمدزایی از آن، جایی دیگر ضررش به دولت برمیگردد. پس از خیر این چهارریال هم بگذرید…
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.