نبود الگو و فرهنگ، علت ازدیاد روزافزون پرونده‌های قضایی

وقتی که نصف مردم از مردم شاکی هستند! نبود الگو و فرهنگ، علت ازدیاد روزافزون پرونده‌های قضایی مسعود طاهری به این آمار توجه کنید: ورود ۱۴میلیون و ۶۲۱ هزار و ۹۴۵ فقره پرونده به قوه قضاییه در سال ۹۴؛ آماری وحشتناک از کشوری که مردمانش با هم سر سازگاری ندارند. این آماری است که وزیر […]

وقتی که نصف مردم از مردم شاکی هستند!

نبود الگو و فرهنگ، علت ازدیاد روزافزون پرونده‌های قضایی

مسعود طاهری

به این آمار توجه کنید: ورود ۱۴میلیون و ۶۲۱ هزار و ۹۴۵ فقره پرونده به قوه قضاییه در سال ۹۴؛ آماری وحشتناک از کشوری که مردمانش با هم سر سازگاری ندارند.

این آماری است که وزیر دادگستری از میزان شکایات مردم از هم اعلام کرده است. مصطفی‌پورمحمدی، وزیر دادگستری کشورمان، همچنین گفت که بیش‌ترین ورودی زندانیان در سال ۹۴ را گروه‌های ۲۶ – ۳۲ سال تشکیل دادند که همچنان نگران‏کننده است.

این آمار نیز به خودی خود گویای این واقعیت است که جوانان و کسانی که تازه در اوایل میانسالی قرار دارند، با کم‌تحملی و به اصطلاح از کوره در رفتن، بیش‌ترین قشری هستند که هر روز روانه زندان‌های سراسر کشور می‌شوند و این هم موضوعی است که باید بدان توجه داشت.

اگر جمعیت کشور را ۸۰ میلیون نفر در نظر بگیریم، با همین آمار اعلام شده یعنی نزدیک ۳۰ میلیون نفر از جمعیت کشور در دادگاه‌ها و دادسرا‌‌ها درگیر شکایت و یا پاسخ به شاکیانشان هستند. یعنی بیش از ۳۰ درصد از جمعیت کشور هر روز درگیر این مسأله هستند. این در حالی است که از جمعیت ۸۰ میلیونی ما، میلیون‌‌ها نفر نیز محصل و از دایره شکایت خارج هستند!!

بدتر آن که این آمار، آمار رسمی قوه‌قضاییه از درگیری‌ها و شکایات رسمی مردم است و میلیون‌‌ها نفر نیز فقط به خاطر این که حوصله و زمان شکایت را ندارند، به دادگاه‌ها و دادسرا‌‌ها و شورای حل اختلافات مراجعه نمی‌کنند! یعنی همان‌طور که حدس زده‌اید، بیش از نصف مردم از همدیگر شکایت دارند!

وزیر دادگستری پیش‌تر هم اعلام کرده بود که ایران دارای بیش‌ترین حجم شکایت جهانی است و این برای کشوری که مدام دم از فرهنگی ۲۵۰۰ ساله و حتی بیش‌تر هم می‌زند، زیبنده نیست.

این آمار، عمق فاجعه‌ای مدنی در دل ما است. این‌که چرا اکثریت جمعیت ما از همدیگر شکایت دارند.

این‌که بسیاری از هموطنان ما نمی‌توانند با صحبت و گفت‌وگو مشکل خود را حل کنند، نیازمند جامعه‌شناسی و آسیب‌شناسی است.

باید هرچه سریعتر و تا دیر نشده علت این رفتار زننده اجتماعی شناسایی شود.

خوب می‌دانیم که بسیاری از شکایات ما به خاطر کلاه‌برداری‌هایی که خیلی‌‌ها به علل مختلف دست به آن می‌زنند و زندگی بسیاری را به تباهی می‌کشانند.

بسیاری هم هستند که به خاطر بدقولی‌‌ها و عدم اجرای تعهداتشان نسبت به دیگران، باعث ازدیاد پرونده‌های قضایی می‌شوند، اما بسیاری از پرونده‌های قضایی را پرونده‌های خانوادگی تشکیل می‌دهند یعنی این‌که دو نفر حرف هم را نمی‌فهمند و تنها راه‌حل پیش رویشان را جدایی می‌دانند. از این دست پرونده‌ها در جامعه ما بسیار زیاد است.

 محمدامین‌قانعی‌راد، استاد دانشگاه و رییس انجمن جامعه‌شناسی ایران می‌گوید: ما در جامعه ایران الگوسازی نکرده‌ایم. متأسفانه برخی مسؤولان ادعا می‌کنند که الگوهای جامعه ایرانی تغییر کرده است. چهره‌هایی که بضاعت چندانی به لحاظ شخصیتی ندارند و فقط به صرف معروفیت الگوی برخی جوانان شده‌اند. در ابتدا باید خاطر نشان کنم که این ادعا از اساس غلط است. ما در جامعه امروز به مسأله نوع زندگی و الگو‌سازی نپرداخته‌ایم و فقط صرفاً یک سری مسایل را طوطی‌وار به جامعه گوشزد کرده‌ایم اما راه درست را جلوی پای جامعه ایرانی نگذاشته‌ایم تا تصمیم بگیرد. در کشورهای دیگر از همان دوران ابتدایی تحصیل سعی می‌کنند کودکان را با فرهنگ ملی آشنا کنند. در حالی که در ایران این گونه نیست و الگو‌سازی خیلی دیر، ناقص، به اشتباه و یا اصلا صورت نمی‌گیرند. متأسفانه در بحث الگو‌سازی برای جامعه صداوسیما نقش‌آفرینی درستی ندارد. این در حالی است که رسانه ملی می‌تواند با الگو‌سازی مانع از ایجاد پدیده‌های ناهنجار در جامعه شود.

 

قانعی‌راد در پاسخ به این سؤال که چرا برخی افراد یک جامعه و بالاخص جوانان افرادی را الگوی خودشان قرار می‌دهند که دارای مشکلاتی هستند، می‌گوید: بخشی از موضوع طبیعی است و به ویژگی‌های روحی و روانی انسان برمی‌گردد که غالباً دنبال نوعی کمال جویی است، بخشی نیز به ویژگی‌ها و خصوصیات هر جامعه‌ای ارتباط دارد. البته این الگو‌گیری و الگوسازی فقط مختص جامعه ایران نیست و اکثر جوانان درجوامع مختلف دنبال الگو هستند. به همین دلیل دولت‌‌ها سعی می‌کنند با سیاست‌های فرهنگی، خودشان به نوعی در مقابل الگوهای اجتماعی که خود به خود توسط جامعه شکل می‌گیرد، الگو‌سازی کنند. معمولاً رسانه‌هایی که در دست دولت‌‌ها هستند سعی می‌کنند خودشان الگوهای جامعه را تعیین کنند و همه جای دنیا هم روی آوردن به عوامل فرهنگی مثل سینما، بازیگران، خواننده‌ها و یا حتی ورزشکاران وجود دارد و این الگوبرداری می‌تواند از یک عطش اجتماعی و فرهنگی نشأت بگیرد، آن عطش اجتماعی و فرهنگی نیز ممکن است محصول یک کمبودی باشد که باید سراغ ریشه‌های روانی و اجتماعی آن رفت. به لحاظ اجتماعی هرچه در جامعه کم‌تر الگو معرفی کنیم، با الگوهای کم‌تری مواجه خواهیم شد. بنابراین در این شرایط ممکن است جامعه به سمت الگوهای دیگری برود، یعنی جامعه وقتی خودش الگو‌سازی نمی‌کند به سراغ الگوهای دیگر می‌رود. چهره‌هایی را از میان ورزشکاران و خوانندگان برمی‌گزیند که فاقد ویژگی‌های الگو شدن با توجه به فرهنگ جامعه هستند و یا به الگوهای خارجی متمایل می‌شود. اگر الگوهای خوب را معرفی نکنیم جوانان به سمت الگوهای تقلبی و پوشالی می‌روند. دستگاه‌های نظارتی، قضایی و فرهنگی باید جلوی الگوهای نامناسب را بگیرند و با اطلاع‌رسانی به موقع اجازه ندهند برخی افراد که دارای مشکلاتی هستند به عنوان الگو معرفی شوند.