حرفهای خودی و بیخودی از دست این اُمیکرون ناقلا! از روز اول میگفتند که کرونا، ویروس ناشناخته، مرموز و پیچیدهای است، ما باور نکردیم، البته اینکه هر روز یک متخصص و یا مدعی، پیدا میشد و نظریه جدید صادر میکرد و حضرات بهداشت جهانی و ایضاً وطنی و رسانههای میلی و ملی، نسخهای نو […]
حرفهای خودی و بیخودی
از دست این اُمیکرون ناقلا!
از روز اول میگفتند که کرونا، ویروس ناشناخته، مرموز و پیچیدهای است، ما باور نکردیم، البته اینکه هر روز یک متخصص و یا مدعی، پیدا میشد و نظریه جدید صادر میکرد و حضرات بهداشت جهانی و ایضاً وطنی و رسانههای میلی و ملی، نسخهای نو برای کوویدخان میپیچیدند، در مرموز و ناشناخته شدن ایشان، بیتأثیر نبود!
تا مدتها کسی تکلیفش را با خودش هم نمیدانست چه رسد با این تازه به دوران رسیده ولی تا دلتان بخواهد نظریه و ایدهپردازی و تخیلات و توهم، به وفور در دسترس خاص و عام بود، کار به جایی رسید که در هفتههای اول ورود این جناب به کشورمان، برخی متخصصان با همت والای سیمای ملی به نزدیکی کشف راز و داروی درمان رسیدند و عدهای دیگر همزمان از کرونایاب معروف رونمایی کردند و چهار صباحی بعد، خبر آمد که در یک قدمی کشف واکسن قرار گرفتهایم. از داروهای مَندرآوردی و روشهای بنفشهای و شانهای درمان بسیار شنیدیم و کروناگریزی و کروناسواری، بازارش داغ و آموزشش رایگان بود! سرتان را درد نیاورم، معرکهای به پا بود در حد لالیگا، از هر طرف که رفتم، وز هر طرف نگاری!!
البته این موج، نه آنچنان بلند ولی تا مدتها همراه و همقدم مردم بود، فرقی هم نداشت ایران و هند باشد یا اروپا و آمریکا، هر جایی به شیوه و رسم و راه خودش، ولی بالاخره در توافقی نانوشته قرار شد همگی ترمزدستی را بکشند و دنبال کشف آتش، ابداع برق و اختراع چرخ نباشند، همان توصیههای سنتی و دانش پزشکی را سفت بچسبند و بر مدار اعتدال و با زبان علم و تجربه با این ویروس زبان نفهم صحبت کنند.
اما این آرامش، تا قبل از ظهور واکسنهای خارجی ادامه داشت و به محض اعلام کشف اولین واکسن و اثرگذاری آن بر ویروس، دوباره شهر شلوغ شد، بازار شام به راه افتاد و بساط واکسن ستیز و واکسن گریز و واکسنساز و عزیزان متوهم درگیر و نظریههای ماورایی و ربات و زامبیانگاری و هرچیزی که شما فکرش را بکنید، پهن شد و هرکسی به سهم خود چاشنی و عصاره و معجونی در این آش هفتجوش میریخت، همی میزد و فوتی میکرد!
با ظهور جناب دلتا، عمر این موج هم به سر آمد و خیلیها با دیدن اوضاع، ماستها را کیسه کرده و دست از سحر و جادو و ادعا و ستیزهجویی و سنگاندازی کشیدند، تا کمی اوضاع روبه سامان گذاشت، تا حدی که کمکم آن غول بیشاخ و دُم منحوس، شد گوگولی و نازدانهای به اسم اُمیکرون و هرچه متخصصان گفتند این یکی هم نصفش زیر زمین است و واکسن دور میزند و لشکر لشکر درگیر و جوخه، جوخه درو میکند، کسی حرف حساب به گوشش نرفت که نرفت و باز رسیدیم به پیک و صعود و قله و سه رقمی شدن…
ظاهراً همزیستی دوساله کرونا با انسانها باعث شد این سویه آخری، خلق و خوی برخی از ما آدمها را پیدا کند، مکار، آب زیرکاه، اهل نقاب و ماسک و خودنمایی، خوشاستقبال و بد بدرقه و از همه بدتر، اهل رفاقت بازی و معاملهگر، یک چیزی میگویم، یک چیزی میشنوید، همچین آرامآرام آمد، همه را خواب کرد، یکهو زد به سیم آخر و چنان رکوردی شکست که وزارت کریمه بهداشت در عدد ۳۵ هزارمبتلا، تسمه تایم برید و کلاً بیخیال اعلام آمار درستدرمان شد و اعلام کرد، خیلیها نمیآیند تست بدهند و خیلیها هم اصلاً به دکتر و بیمارستان مراجعه نمیکنند، بنابراین ما همان تعدادی که میشماریم همان را در سیاهه آمار درج میکنیم (ظاهر و باطن)!
اما شرایط اینگونه هم نماند، جناب اُمیکرون در چرخشی ۱۸۰درجه معلوم نشد با خودش به توافق رسید، با مسؤول و مربوطی به تفاهم دست پیدا کرد، زد و بندی در کار هست، گیر و گرفتاری پیدا کرده، مدلش همین بوده و ما خبر نداشتیم، خلاصه در اوج قدرت، یک سقوط آزاد جانانه فرمودند و در عرض سه روز نصف شهرهای قرمز را نارنجی کرد (یاللعجب!).
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.