حرفهای خودی و بیخودی ستارههای کم فروغ! شاید شما هم شنیده باشید که میگویند تیمهای پُرستاره معمولاً آنطور که باید نتیجه نمیگیرند و وقتی یک باشگاه چندین ستاره بزرگ را در کنار هم قرار داد، ممکن است آسیبپذیری خود را بیشتر کرده و کار تیمی کامل و بدون نقص اتفاق نیفتد، فرقی هم ندارد […]
حرفهای خودی و بیخودی
ستارههای کم فروغ!
شاید شما هم شنیده باشید که میگویند تیمهای پُرستاره معمولاً آنطور که باید نتیجه نمیگیرند و وقتی یک باشگاه چندین ستاره بزرگ را در کنار هم قرار داد، ممکن است آسیبپذیری خود را بیشتر کرده و کار تیمی کامل و بدون نقص اتفاق نیفتد، فرقی هم ندارد در چه رشته ورزشی یا کار فرهنگی و علمی و صنعتی باشد، جمع تکستارهها حتی در برخی مواقع، توفیر چندانی با جمع اضداد ندارد، (حالا نه اینقدر شور ولی چیزی در همین مایهها!)
شاهد و نمونه هم برای این حرف زیاد است و بهتر است مخاطبین گرامی بهجای تلف کردن وقت خود برای خواندن این مرقومه، بروند یک تحقیقی بکنند و چهارتا مثال درستدرمان پیدا کرده و ما را هم مستفیض کنند، ( اِ، کجا! تشریف داشته باشید، حالا ما یه چیزی گفتیم!).
نمیدانم چرا وقتی ایام انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته و حرفهای کاندیداهای محترم و برخی دیگر از عزیران خارج از کابینه آن روز را مرور میکنم و میبینم که اکثر حضرات کاندیدا و غیرکاندیدای مدعی، جزء منصبداران دولت سیزدهم شدهاند، بیش از قبل یاد تیمهای پرستاره کمفروغ میافتم که به جای قهرمانی و موفقیت، در میانه جدول بالا و پایین میشوند و ثباتی در کار و تکلیفشان نیست و حتی بیم آن میرود که به دسته بعدی سقوط کرده و پَرپَر شوند!
البته سوءتفاهم نشود، منظورمان از تیم پُرستاره کمفروغ، نتیجه کارتیمی و کمفروغی برآیند این ترکیب بیبدیل است وگرنه هریک از عزیزان یک تنه برای نوربخشی به کهکشانی کفایت میکنند، و فشردگی فضا و محدودیت الیدی و قَدر قدرتی و بزرگی عزیزان خودبهخود نتیجهاش شده است این بساط یله و رهاشدگی اقتصاد و بازار و تورم و معیشت خلقا… .
شاید شما هم شنیده باشید که میگویند توان و ظرفیت ژاپنیها نسبت به ایرانیها مانند بردارهای کوچک است به بردارهای بزرگ، اما همه آن بردارهای کوچک در یک راستا و بر یک هدف متمرکز هستند ولی بردار توان و ظرفیت ایرانیها هریک به سمتی است با اهداف متغیر و مبهم و بعضاً وهمآلود و برخلاف یکدیگر! نمیدانم در این فقره تیم ستارههای بیفروغ نیز همین داستان است یا موضوع چیز دیگری است!
به هرحال این دستپخت، آش خاله است که باید از سر میل یا اکراه میل نمود، امیدواریم لااقل منبعد یا ستارهها ستاره باشند، یا ترکیب متعادل و متوازن، یا اهداف و انگیزهها درستدرمان و در یک راستا و یا دست از سر تکستارههای آسمان اقتصاد و جامعهشناسی و اشتغال و بورس و بازار برداشته شود و دولت جوانبخت سراغ خیل عظیم صاحبنظران و متخصصان و استخوان خُردکردهها و باتجربههای معمولی معمولی برود و عرصه جامعه محل تست و آزمون و سعی و خطا و گروکشی و زورآزمایی و اصرار و لجبازی نشود.
به هرحال همین چند وقت پیش بود که پاریسن ژرمنها با یک دوجین سوپراستار در مقابل رئال تکستاره ولی پُر از معمولی کاربلد، لِه و لَوَرده شد، حالا حساب کنید همان چند ستاره را هم نداشت و مثل هالک ایرانی، ناآزموده، استاد شده بودند و ره نرفته، راه بلد!!
از قدیم گفتهاند که ماهی را هر موقع از آب بگیری تازه است و خوش بود گر محک تجربه آید به میان و ایضاً فرمودهاند، دو صد گفته چون نیمکردار نیست، بنابراین تا هنوز وقت هست و واره را بهطور کامل آب نبرده است و فرصت قیمت بالای نفت و بازگشت ارزهای بلوکه شده و برجام در آستانه فرجام و کرور کرور کارشناس و نیروی متعهد و دلسوز و توانمند محجور مانده دوایر دولتی و کورسوی امید خلقا… هست، دست بجنبانید که وقت تنگ است و اعمال بسیار و میشود آب رفته را به جوی برگرداند و طرحی نو درانداخت! اگر همه بخواهیم.
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.