حرفهای خودی و بیخودی صیانت از مردم! بنده که اطلاعی ندارم، نمیدانم شما گرامیان اطلاع دارید که عزیران مجلسی و دولتی و بزرگواران دلسوز و نگران صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی، در این چند وقت اخیر، آیا طرح و ایده و اعلام نگرانی و هشدار و تذکر و لایحه و نشست […]
حرفهای خودی و بیخودی
صیانت از مردم!
بنده که اطلاعی ندارم، نمیدانم شما گرامیان اطلاع دارید که عزیران مجلسی و دولتی و بزرگواران دلسوز و نگران صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی، در این چند وقت اخیر، آیا طرح و ایده و اعلام نگرانی و هشدار و تذکر و لایحه و نشست و همایشی راجع به صیانت از خلقا… در برابر قیمتها و آسیبهای بیتدبیری و سونامی تورم و قول و وعدههای بیسرانجام در فضای واقعی، داشتهاند و یا همچنان پیگیر و دغدغهمند صیانت از مردم در فضای مجازی هستند و هَم و غَم خود را بر مراقبت و محافظت از مردم در دنیای دیجیتال مصروف میدارند؟
رسماً همه چیز به انصاف و مروت افراد بستگی دارد، یعنی اگر کاسب و کارمند و مسؤول و تولیدکننده و واسطه و بنکدار و هرکسی که فرصتی برایش فراهم است و دستش بالای دست دیگری است، انصاف داشته و به خوردن نان حلال، اعتقاد داشته باشد و مروت و مرامش اجازه ندهد که به دیگران اجحاف کرده و با غش در معامله و کمکاری و کمفروشی و احتکار و گرانفروشی و قسعلیهذا کام خلقا… را تلخ نماید، شاهد ظلم و بیانصافی ایشان نخواهیم بود، وگرنه انگار ترس از بازرسی و نظارت و قانون و اتحادیه و ضابط قضایی و تعزیرات و در یک کلام حسابکشی و حسابرسی، خیلی وقت است که وجود خارجی ندارد و بچهزرنگهای این دورهزمانه که رویم به دیوار، زبانم لال، تعدادشان هر روز روبه فضونی است، هر جور که عشقشان بکشد با مردم رفتار میکنند و طمع و میل نامبارکشان قیمت و مبلغ و رفتار و اقدام و جوابشان را تعیین و مشخص میکند ولاغیر!
البته شما بهتر از من میدانید که منظور حقیر آن دسته از دلال و رانتی مفتخور و مافیاهای هفتسر و کلاهبرداران حرفهای و دزد و اختلاسگر نیست که آنها تکلیفشان معلوم است و شمشیر را از رو بسته و علناً کمر به نابودی مردم بستهاند (خدا به کمر و زمین گرمشان بزند!) منظور همین برخی از ما مردم و مدیران و شهروندان و مسؤولین معمولی و ردهمیانی و کارمند و کاسب است که یاد گرفتهایم با هزار و یک توجیه و ادله و صغری، کبری چیدن آبدوخیاری، خودمان را قانع کنیم و وجدانمان را بپیچانیم تا بتوانیم بیمحابا پا از دایره رحم و انصاف بیرون گذاشته و گوش خلقا… را بریده و نفس همدیگر را به شماره بیندازیم!
وقتی هم جناب وجدان گرامی اندکی زور شده و ما را در گوشه رینگ دلمان، خفتگیر کرده و به صلابه میکشد، با نشان دادن آدرس و شرح حال این و آن و گفتن بردند و خوردند و ما دیر بجنبیم کلاهمان پسمعرکه است و اگر ما اینکارها را نکنیم باید کاسه گدایی دست بگیریم، جوابهای هفتبیجاری میدهیم، یا اصلاً دست پیش گرفته تا پس نیفتیم و با غیظ فرمایش میکنیم که حق داریم در این بازار مکاره و گرگ و میشی هوا کلاه خود را سفت بچسبیم و یک زندگی خوب برای خودمان درست کنیم، مگر ما چه چیزیمان از برخی دیگر کمتر است!
خلاصه آنقدر آسمانریسمان میبافیم که وجدان مادرمرده هم کم میآورد، لَمس شده و به گوشهای میخزد که لااقل کمتر ببیند و بشنود و درد بکشد و ما هم انگار فتحالفتوح کردهایم، روز از نو روزی از نو!
خواستم خدمت شریف باسعادت خودمان و آن بزرگوارانی که هر روز تجربه زورآزمایی با جناب انصاف و مروت و وجدان را دارند ولی عاقبت برق پول و طمع سواره تاختن و کیف و حال شکم سیری، پیروز میدان میشود، عرض کنیم که اولاً همین که همچنان با وجدان خود درگیرید، یعنی هنوز امیدی به سر بهراه شدنمان هست، ثانیاً دنیا گِرد است، دیر و زود دارد، سوخت و سوز ندارد و تا حالِ همدیگر را خوب نکنیم، حالِ هیچکداممان خوش نخواهد شد، بماند که به برخیها باید عرض کنیم که چوب خدا صدا ندارد برادر، این ره که تو میروی به ناکجا آباد است!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.