حرفهای خودی و بیخودی دسته گل جمعی! بالاخره تلاش عزیزان اجرایی و مجلسی و تصمیمگیران و تصمیمسازان و البته هنرنمایی بیبدیل خودروسازان در عدم تحقق وعدهها و ایضاً وزارت کریمه صمت که نقش تسهیلگری در اقدامات همه طرفها برعهده داشته است! همزمان با سال جدید، به ثمر نشست و خودروهای وطنی بیبدیل به […]
حرفهای خودی و بیخودی
دسته گل جمعی!
بالاخره تلاش عزیزان اجرایی و مجلسی و تصمیمگیران و تصمیمسازان و البته هنرنمایی بیبدیل خودروسازان در عدم تحقق وعدهها و ایضاً وزارت کریمه صمت که نقش تسهیلگری در اقدامات همه طرفها برعهده داشته است! همزمان با سال جدید، به ثمر نشست و خودروهای وطنی بیبدیل به قاعده شش ماه سال گذشته جهش و پرش قیمتی داشتند و حظ وافر و کیف سرشار زالوهای اقتصادی رانتی و مافیا و خرده پاهای دلال و سفته باز ، از نتایج ارزشمند و افتخارآمیز این هماهنگی و همکاری و کارتیمی درجه یک بود!
خودروی خارجی که شده است جن و تصمیمگیران وطنی بسما…، افزایش تولید هم که شده است وعده هرساله و سال به سال دریغ از پارسال، رانت ومافیا هم که خوش و خرم در زیر و زبر بازار و تولید و برنامهریزی، ریشه دوانده است و کیفیت هم که قربانش بروم خیلی وقت است از گردونه همسویی و همراهی با استانداردهای جهانی و روزآمد خارج گشته است و عجز و لابه مردم و تصادفات پرمصیبت و ترمز و بدنه و ایربگهای از کار افتاده و نقد و عصبانیت مسؤولین راهور و جادهای هم که گوش شنوایی ندارد، قیمت بازار هم که اساساً دست دلال و واسطه و گردنکلفتهای پنهان و پیداست و نظارت و بازرسی و کنترل و صمت و خودروساز و اتحادیه و قاعده و قانون، محلی از اعراب ندارد و همه اینها همین میشود که سمند یک روزه به قاعده قیمت سه سال قبلش و نصف قیمت دو سال قبلش گران میشود و برای رضای خدا هیچ مسؤول و مربوطی رَگ نمیزند، شرمنده نمیشود، عذرخواهی نمیکند ، استعفا نمیدهد و حتی به هیچ یک از این اقدامات حداقلی، فکر هم نمیکند، اگر مدعی و طلبکار نشود و توپ را در زمین مردم و بورکینافاسوی جهانخوار و کمبارشی و اجنه و از ما بهتران نیندازد!
همین هشت ماه پیش بود که کلی وعده و ادعا و چنین و چنان میکنیم و من آنم که رستم جهان را گرفت بسیاری از مسؤولین و صاحبمنصبان امروز و ایضاً برخی شاکیان وضع آن روز، فضای شهر و دیارمان را فراگرفته بود و در قامت منتقد دلسوز یا همه چیز دان و هنگامه انتخاب و در زمانه رأی اعتماد، چنان شوری به پا میکردند که خلقا… افسوس عمر از دست رفته در نبود این عزیزان و کاربلدهای همه چیز تمام را میخوردند و دست حسرت بر زانو و برق امید در چشمها به قاعده یک دنیا حرف برای گفتن داشت ولی کمکم معلوم شد فقط حرف برای گفتن بوده که به عمل کار برآید به سخندانی نیست!
ما خلقا… بینوای گرفتار به دست عزیزان مدیر و مسؤول که دیگر حرفمان خریدار ندارد و عجالتاً کسی برایمان تره خرد نمیکند، ولی از ایشان تقاضای عاجل داریم، چند صباحی هم و غم خود را بر همین یک فقره خودرو بگذارند تا معلوم شود که چرا خودروساز به وعدههای خود عمل نمیکند، چرا خودروهای همکلاس اجازه واردات ندارند، چرا تاوان کمهمتی نظارت و تعهد و کارنابلدی دیگران را مردم باید بدهند، فتیله قیمت خودرو کف بازار دست چه کسی یا کسانی است و یک بار و برای همیشه سفره این بساط رانت و فساد و چرب و شیرین برای چهار نفر و تلخ و شور و زهرمار برای یک ملت را جمع کنند، برود پی کارش!
کمکم اوضاع و احوال یکی، دو سال قبل برایمان شده است حسرت، یعنی قرار بود بیفتیم داخل ظرف عسل، معلوم نشد چه شد که از دیگ شوکران سر درآوردیم!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.