حرفهای خودی و بیخودی هرچی اتفاق خوبه مال ما! بالاخره این هم یک مدلشه، وقتی قیمتهای دَم به ساعتی شده و برنج و روغن و نان و ماکارونی و کیک و صفر تا صد مواد غذایی متصل به آرد گندم، یکدفعه یا سه، چهار برابر شدهاند و یا پَرشی و جهشی شدن […]
حرفهای خودی و بیخودی
هرچی اتفاق خوبه مال ما!
بالاخره این هم یک مدلشه، وقتی قیمتهای دَم به ساعتی شده و برنج و روغن و نان و ماکارونی و کیک و صفر تا صد مواد غذایی متصل به آرد گندم، یکدفعه یا سه، چهار برابر شدهاند و یا پَرشی و جهشی شدن آنها از آنچه فکر میکنیم به ما نزدیکتر است، در زمانهای که در عرض کمتر از یک ماه، تقریباً هرچیزی که فکرش را بکنی به قاعده تمام سال فاجعهبار گذشته و یا حداقل سال بحرانی قبل آن، متورم شده است و یکجورایی شده که انگار کسی به کسی نیست و هرکسی هر کار درست و غلط و لفت و لیس و شلتاق و ظلم و اجحافی که بخواهد میتواند بکند! و بالاخره همزمان با تغییر و تحول و حذف و اضافه تیم اقتصادی دولت و هویدا شدن و رقابت و عدم هماهنگی و تعارضات، در همچین شرایط شیرتوشیری، برخی از عزیزان بورسی، رشد شاخص بورس در چند هفته اخیر را بدفرم به هنر و کفایت دولت جوانبخت گره زده و فرمایش میکنند که «وجود آرامش در عملکرد دولت فعلی زمینهساز ایجاد روند منطقی در معاملات بازار بود، اکنون در دولت شاهد وجود هماهنگی در تصمیمات اتخاذشده تیم اقتصادی هستیم که این امر سبب ایجاد آرامش در انجام فعالیتهای مدنظر مسؤولان حاضر در این دولت شده است»!
البته فهم هوشنگخانی ما میگوید که چیز عجیبی نیست که فیالمثل یک تیم (شما فکر کن یک تیم فوتبال)، در دفاع و حمله و گلزدن و دریبل کردن و کنترل بازی ضعیف و داستان باشد ولی یکدفعه قضاقورتکی و شانسیشانسی توپی به تور دروازه حریف بچسباند، درست است که خیلی بعید بهنظر میرسد ولی به هرحال جزء محالات نیست! این فقره بورس هم میتواند در اوج شرایط نابهسامان اقتصاد و صنعت و معیشت و بدون در نظر گرفتن احتمالاتی مثل هماهنگی حقوقیها و نواسانگیری و موجهای فرمایشی و این قسم عملیاتهای ایضایی، مانند همان گلکاری در دروازه حریف باشد! هرچند بیشتر به دسته گل به آب دادن شبیه است، آن هم گلدرشت!
به هرحال اینکه هرچی اتفاق خوبه مال ما، هرچه رشد و موفقیت و حرکت به جلو و شرایط مساعد است، هنر ما و هرچه مشکل و معضل و کم و کسری و گرانی و فقر و مصیبت است زیر سر خلقا… و برخی عوامل رده پایین و معاند و دشمن داخلی و آنور آبی و از همه بدتر جوسازی و شایعه و کذب محض است! و هرچه خاطره تلخ و غم و غصه است مال مردم و خوشخوشان و روزای عاشقونه و خرید و گشت و گذار مال از مابهتران! هرچه شبهای بیقراری و خجالت کشیدن جلو زن و بچه و با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتن مال عوام ساده دل است ولی هرچه شأن و افتخار و اهن و تلپ و کیابیا و افتخار است، دست مبارک مدیران و مسؤولان و متولیان و ضابطان و ناظران را میبوسد و ایضاً این بساط فرش قرمز است زیر پای سرمایهدار و دلال و مافیا و سفتهباز و هرکسی که به قاعده یک هوا خود را از مردم جدا کرده و به سفره چرب و شیرین بازار مکاره بهوجود آمده نزدیک کرده و از بیراهه و دورزدن و گران و کمفروشی و احتکار و زدوبند و هزار و یکراه که خودشان بلدند، هر روز گُندهتر و بیانصافتر و طماعتر میشوند!
ای کاش اولاً لااقل بخشی از ما مردم که فرصت و قدرت و شرایطش را داریم، مراعات همنوع و همشهری و هممیهن خود را بکنیم و در این عرصات کلاه خود را سفت نچسبیم و حواسمان به دو ریال کاسبی بیشتر و زیادهخواهی نباشد و رسم مروت و انصاف را در خرید و فروش و اجاره و انجام خدمات و اعلام قیمت و معاشرت سالم و خلق خوش و مردمداری را به کار بگیریم و ثانیاً برخی از مسؤولین (شما بگو یکدرصد) با حرفها و اعلام مواضع و تعاریف و شعارهای بیموقع و بدموقع خود، نمک به زخم ما بینواها، نپاشند.
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.