حرفهای خودی و بی خودی کارخوب، زمان بد، زمانه بدتر! از بس در این خودی و بیخودی عرض کردیم که بزرگواران همهچیزدان مدیر و اجرایی و تقنینی، فکری به حال ریال مادر مرده بکنند، زبان مبارکمان مو درآورد و کسی هم نه برای ما و نه برای دل دردمند جناب ریال و نه برای […]
حرفهای خودی و بی خودی
کارخوب، زمان بد، زمانه بدتر!
از بس در این خودی و بیخودی عرض کردیم که بزرگواران همهچیزدان مدیر و اجرایی و تقنینی، فکری به حال ریال مادر مرده بکنند، زبان مبارکمان مو درآورد و کسی هم نه برای ما و نه برای دل دردمند جناب ریال و نه برای هشدار و تذکر و التماس اساتید فن، تره خُرد نکرد!
خب! چه میشود کرد، این هم یک مدلش هست که باید سوخت و ساخت، آن هم وقتی که میبینی بهجای آنکه عزیزان تصمیمساز و برنامهریز و صاحب منصب، نسخهای برای درمان درد سقوط آزاد ریال، این واحد پول ملی عزیزدُردانه مهجور و مظلوم، تجویز کنند، به جای آنکه این ساختارهای پیچیده در هم تنیده یکی بدتر از آن یکی و پر از ضعف و باگ و فساد و تعارض منافع و تقابل مقررات که ماحصلش این بساط فشل اقتصادی و مالی و معیشتی شده و پُر است از رانت و باندبازی و امضای طلایی و قوانین ناجور که فرش قرمزی شده است برای دلال و واسطه و برخی افراد غیرمتعهد و خلافکار و شومن و مافیا و دورزن و یک کرور آدم بنجل دیگر از این دست، همه چیز را بیخیال شدهاند و عدل گیر دادهاند به آزادسازی قیمتها و هدفمندسازی یارانهها!
برادر، اخوی، حاجآقا! اگر آن بسترهای داستاندار، اگر آن آدمهای نادرست، اگر آن ساختار معیوب و هزار و یک اما و اگر دیگر همچنان برقرار باشد که کمیت اجرای این آزادی هدفمند هم لنگ میزند و گل بود به سبزه هم آراسته شد، میشود، بعید است بتوان با لشکری که پُر است از خودی و بیخودی و دوست و رقیب، به جنگ هیمنه سیاه و وحشتزای دشمن غداری که شمشیر را از رو بسته است، رفت!
این وسط، برخی عزیزان مدیر و صاحبنظر، فرمایش کردهاند که بعد از هدفمندی و آزادسازی، نوبت به رسیدگی و اصلاح ساختارها رسیده است تا پازل تحول اقتصادی تکمیل شود! یعنی اگر سر مبارک را به ستون بتونی ساختمان خشت و گلی اقتصاد نکوبم، شانس آوردهام، چطور میشود که اول به هرس و پیرایش شاخ و برگ و گل و غنچه میپردازیم و بعد میخواهیم سراغ ریشه و تنه و قیم و کود و سم برویم!
یعنی یک کارخوب را شروع کردیم، که نه زمانش خوب بود و نه ترتیب و روش و سبک و سیاقش، خُب، همین میشود که هر چند سال یکبار، دست به این شیرینکاریهای عظیم و تعدیلهای عمیق میزنیم و بعد از چارصباحی که حسابی تورم و بههمریختگی، مردم را به صلابه کشید، همه چیز را به امید خدا رها میکنیم و میگردیم دنبال مقصر تا همه کاسهکوزهها را بر سرش آوار کنیم.
آن از آزادسازی سال ۷۲ و هدفمندسازی سال۸۹ و این هم از آزاد و هدفمندی ۴۰۱، همگی کار را از گل و شکوفه آغاز کردهاند تا ریشه و بن! بماند که رئیس دولتهای نهم و دهم، آن هدفمندسازی کمرشکن و دوره نقاهت بدون پایان را سند افتخار میداند و در قامت منتقد بر طبل مردمی بودن میکوبد!
با این همه، امیدواریم عزیزان اجرایی خیلی زود دست بجنبانند و سراغ ریشه و تنه هم بروند قبل از آنکه همه دستاوردها تباه بشود. نظر هوشنگخانی ما که البته محلی از اعراب ندارد، این است که مسؤولین، اینبار خرق عادت کرده و هم دست کارشناسان و متخصصان را به گرمی بفشارند و نظرات و روش و برنامههایی که بر روی آنها اجماع کافی اساتید فن وجود دارد را به اجراء در بیاورند و هم اینکه به مردم بارعام داده و شفاف و روشن، مسیر کار را قدم به قدم توضیح دهند و هم اینکه نقد و گلهمندیها را به جان بخرند و بدون شوآف و ظاهرسازی بگذارند خلقا… به همه چیز فکر کنند الا جدایی و نامحرم بودن و دورخوردن و پیچیدن!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.