حرفهای خودی و بیخودی برق، رفتنی است! دل در گروی این روزگار غدار نامراد، نبندید که عمر و مال، رفتنی است و آنچه باقی میماند عمل و اثر ماست، حالا اگر چهار قدم درستدرمان برداشته باشیم و بهجای ادعا و برنامه و حرف، چهار کیلو وات برق، دو تا نیروگاه ترکیبی، جلب نظر بخشخصوصی، […]
حرفهای خودی و بیخودی
برق، رفتنی است!
دل در گروی این روزگار غدار نامراد، نبندید که عمر و مال، رفتنی است و آنچه باقی میماند عمل و اثر ماست، حالا اگر چهار قدم درستدرمان برداشته باشیم و بهجای ادعا و برنامه و حرف، چهار کیلو وات برق، دو تا نیروگاه ترکیبی، جلب نظر بخشخصوصی، چند درصدی افزایش بهرهوری، در کارنامه خود داشته باشیم، برق اگرچه باز هم رفتنی است ولی آنقدری میماند که رفتنهایش به چشم نیاید!
البته جاده دوطرفه است و خلقا… و کاسبها و تولید و صنعتگران محترم هم باید به چندین و چند درصد صرفهجویی و کاهش مصرف و ایضاً شیفت ساعات کار به زمانهای غیرپیک و این قسم موارد هم توجه بفرمایند که یک دست دولت، صدا ندارد!
البته اینکه در زمانه بهار خوش آب و هوای دلانگیز، جیکجیک مستون باشد و زمستان کم گاز کم برق را فراموش کرده و از خبرهای خوش پُربرقی و بر مدار پُر واتی تابستان صحبت کنیم و همین که نوسان دما شروع شد و چند درجهای گرما بالاتر رفت و تابستان نیمرخی نشان داد، همه آن دلفریبی و وعدهها را فراموش کرده و به صنعت و اداره و خانه و کاشانهها هشدار کمبرقی و دور باش پُرمصرفی بدهیم و تازه معلوم شود که سال به سال دریغ از پارسال، حکایت آشنای چندین و چندساله است، که به لطف مسؤولان پُرتکرار است و همچنان برقرار!
خاطر مبارک هوشنگخانی ما هست که برخی مسؤولین فعلی و ایضاً نقادان همیشگی دولت وقت، آن بیبرقیهای سنوات گذشته و خصوصاً فصل گرمای سال پیش را به اتفاق نشان از کمکاری و بیبرنامگی و ضعف مدیریت و عدم هنر پیشبینی مسؤولان میدانستند ولی ظاهراً آن حرفها بوی سیاستش بیش از علم و تخصصش بود و قصه همان داستان ارهکشی شمال و جنوب و چپ و راست است که تن نحیف و بیرمق خلقا… باید تاوان آن را بدهد و همچنان حکایت آش همان آش و کاسه همان کاسه است!
همانطور که در اقتصاد و مدیریت معیشت مردم و ایضاً هنر مدیریت مالی و کنترل نقدینگی و همچنین ایجاد شغل و رونق کسبوکارها و افزایش رفاه و رضایت مردم، دو صد گفته چون نیمکردار نیست و هزاران صفحه برنامه و صدها ساعت سخنرانی و ادعا و هل من مبارزطلبی و کرورکرور دستور و فرمان و اخطار و هشدار، به قاعده ارزنی جوابگو نیست و ارزش اجرایی ندارد، بر همین سیاق، صنعت برق و انرژی و تولید و مصرف آب و برق و گاز، تشنه و نیازمند دانش و کفایت و برنامه اجرایی و سرمایهگذاری و اقدام و عمل و تدبیر و نوآوری است، وگرنه هر روز بدتر از دیروز و امروزمان به از فرداست!
در مصرف آب، جمع مصرف صنایع و خانهها به ۱۰ درصد هم نمیرسد و این جناب کشاورزی است که هم خودش باید فکری به حال و روزش بکند و هم مسؤولین و صاحبنظران آستینی برایش بالا زده و سروسامانش بدهند تا سرش تو حساب بیاید! در فقره برق وزنه بدفرم به طرف خانگی و صنعتی میچربد و این دو، دست در گردن یکدیگر، شصت، هفتاد درصدی از این انرژی را مصرف میکنند، در گاز هم که تکلیف معلوم است در فصل سرما این جناب خانگی در اوج است و در فصل گرما آن صنعتی، کشاورزی هم که تقریباً بیخیال این یکی شده و ماست خودش را میخورد!
البته این وسط یک «سایر مصارف» هم هست که از اتفاق سمبه زورش با مجموع مصارف تجاری و اداری و حتی کشاورزی، برابری میکند و معلوم هم نیست از کجا میآید و به کجا میرود، البته فهم هوشنگخانی ما میگوید، بخش اصلی این رقم، همان جناب تلفات (پرت) برق در شبکه انتقال و ایضاً برقدزدیهای بچهزرنگهاست. که جنابان مسؤول باید در کنار دعوت به صرفهجویی در صنعت و خانگی و ادارات و ایضاً هشدار و خط و نشان، باغچه خود را هم بیلی بزنند و فکری جدی به حال این «سایر مصارف» هم بکنند!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.