حرفهای خودی و بیخودی گریه کن، زیاد داریم! حضور انور باسعادت، مسؤولان و مدیران اجرایی و تقنینی و قضایی و عمومی و خصولتی، عرض کنیم که ما خلقا… بینوای گرفتار به دست تدابیر و هنرمندی و کفایت و درایت جنابتان، اجالتاً راضی نیستیم که کسی برای حال و اوضاع ما نگران باشد، خدایناخواسته بابت […]
حرفهای خودی و بیخودی
گریه کن، زیاد داریم!
حضور انور باسعادت، مسؤولان و مدیران اجرایی و تقنینی و قضایی و عمومی و خصولتی، عرض کنیم که ما خلقا… بینوای گرفتار به دست تدابیر و هنرمندی و کفایت و درایت جنابتان، اجالتاً راضی نیستیم که کسی برای حال و اوضاع ما نگران باشد، خدایناخواسته بابت همه سختی و مشقت و شرمندگیهای پدران و مادران، اشکی از گوشه چشم عزیزی سرازیر شود، پشت تریبونها داد سخن گفته و حرص و جوش خورده و خُلقتان را تنگ کنید، غم و اندوه این همه تورم و بینظمی و شیر تو شیری، وجود نازنینتان را در برگرفته و روی مبارک مکدر شود، حاشا و کلا که ما مردم هیچوقت چنین نخواسته و نخواهیم خواست.
فقط منباب یادآوری خدمت بزرگواران مسؤول و ضابط و ناظر و مجری و وکیل و وصی، عرض میکنیم که گریه و زاری و غم و اندوه و مکدری حال و احوال بهوفور و لبریز و سرریز در بین ملت وجود دارد، جنابتان زحمت کشیده همه هَم و غم و تلاش و زور و بنیه خود را به مسؤولیت و تعهدات و وظایف خود معطوف دارید و باری از دوش خلقا… برداشته، اوضاع را بهبود بخشید، گوش رانتی و باندی و فاسد و متخلف را سفت و سخت بکشید، مقررات و قوانین را اصلاح و سامان بخشید، در پست و مقام خود، قاعده و قرار و شفافیت و عدالت و ضابطهمندی و مردمداری را ساری و جاری فرمایید، ما ملت همیشه در صحنه، ممنوندار منش و روش و بزرگی شما خواهیم بود.
جسارتاً اگر همگان بر مدار عمل به وظیفه و مسؤولیت قرار گیریم، این اوضاع قمر در عقرب اقتصاد و فرهنگ و معیشت روبه سامان میگذارد و حال مردم خوش میشود و از اتفاق دیگر گرفتاری و مصیبت و داستان و شرمندگی و فشار و مصیبتی نیست که نگرانی و دغدغهمندی و گریه و تکدر احوال و غم و غصه شما بزرگان بر مسند مدیریت و ریاست و معاونت نشسته، دلهای ریش ما را پریش نماید!
اخبار و اعلام نظر و مصاحبه و فرمایشات برخی مسؤولین را که میشنویم یا میخوانیم، بیشتر به حرفهای منتقدین و مطالبهگران، آن هم از نوع اپوزیسیون شبیه است تا کسانی که در وسط میدان مدیریت و اقدام و عمل هستند، برخی از غم و غصه فراوان خود برای حال ناخوش دل مردمان سخن میگویند، برخی بر مسند اجرایی نشسته از اجراییات نیمبند و باید، نبایدها حرف میزنند، عدهای جوری از ضعف و کمبود و عدم مدیریت و نظارت شاکی و ناراضی هستند که باور نمیکنی، حدیث نفس میگویند و یحتمل کار به آینه شکستن ختم به شَر میشود!
البته اگر خوشانصاف باشیم باید عرض کنیم که این فقره یقه خودگیریهای حرفی و کلامی و بعضاً شوآفی و نمایشی، مسبوق به سابقه است و از دوران هاله و هلو خشت اول این سنت دیوار کج کن! نهاده شد و همچنان عدهای از مجریان و وکلا و وزار و ضابطان و ناظران، جزء پیروان و رهروان این سبک منحصربهفرد و کمرشکن «مطالبهگری دستوری مزمن» هستند و معلوم نیست در طلبکاری و نقادی یقه چه کسی را چسبیدهاند و در هنگامه صدور دستور و فرمان بر کدام مسند نشستهاند، به طور دائم و بعضاً همزمان بین حالات فوقالذکر در نوسان و تردد هستند! انگار نه انگار که مدیریت و نظارت و پایداری یک گوشه از این کشتی سوار بر موج این دوران بلاخیز به ایشان سپرده شده است.
به هرحال خواستیم عرض کنیم که به قاعده یک در میان نفوس این مُلک، گریه کن و شاکی و غُر زن و منتقد و مصلح و مدعی و عصبانی و شرمنده روی زن و فرزند و گرسنه و گرفتار داریم، تا دلتان بخواهد همه نوعش به حد وفور موجود است، بزرگواران مسؤول، عجالتاً خوب نظاره کنند که در کدام جایگاه و تعهد و امانتداری و در چه دوران پُرالتهابی ایستادهاند، دست از تعارف بردارند و بر مبلغ بیفزایند تا رسم نیکان بهجای آورند!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.