حرفهای خودی و بیخودی استعفاء را به کشور برگردانید! تا آنجا که خاطر مبارکمان میرسد، جناب استعفاء مدتهاست به سرزمینهای دور از دسترس سفر کرده است و ماممیهن را به امان مدیرانی که سرشان برود، صندلیشان نمیرود، رها کرده و رفته که رفته! در این دهه اخیر و بعد از دوران طلایی هاله و […]
حرفهای خودی و بیخودی
استعفاء را به کشور برگردانید!
تا آنجا که خاطر مبارکمان میرسد، جناب استعفاء مدتهاست به سرزمینهای دور از دسترس سفر کرده است و ماممیهن را به امان مدیرانی که سرشان برود، صندلیشان نمیرود، رها کرده و رفته که رفته!
در این دهه اخیر و بعد از دوران طلایی هاله و هلو! با تشویق و ایضاً درخواست مردم و رگ غیرت برخی از عزیزان مسؤول، امیدها به بازگشت این نماد تعهد و تعصب کاملاً از بین نرفت و گاهی مشاهده میشد که مدیری به خاطر ضعف سازمان و خطاهای زیرمجموعه و اشباهات منصوبین و مربوطین، حتی در اقدامی کمسابقه، نسبت به ارائه استعفانامه( سوری و واقعیاش را ا…اعلم) پیش رفته بودند ولی همان کورسوی امید هم با عدم تأیید و پذیرش، همچنان کمرنگ باقی ماند که ماند و همچنان جناب استعفاء را دور از دسترس نگه داشت!
باتوجه به سونامی اتفاقات ریز و درشت و عجیب و غریب این سالی که نکوست! از بهار حادثه و نقصهای فنی مکرر هواپیماها و ریزش غمبار متروپول و تصادف مرگبار قطار و سرقت هالیوودی صندوقهای امانات و هک و از کار افتادن سامانههای شهری تهران، مشکلات بیشمار خودروهای ملی و گافهای فنی، اجرایی و طراحی و برنامهای دستگاههای اجرایی و گسترش موج تورم از چهار قلم به ۴۰۰۰ قلم و بیخیالی مسؤولین و هزار و یک داستان و قصه دیگر و اینکه اساساً برای نمونه و خالی نبودن عریضه، حتی یک نفر هم پیدا نشد که حداقل بهصورت زبانی و شفاهی از قصد خود برای استعفاء سخن بگوید، چه رسد که همه مسؤولین نابلد و بیهنر و ترکفعلکننده، با کمال شرمندگی و گردنهایی کج و چشمهای به زمین دوخته، استعفای خود را تقدیم و اعلام کنند که گردن ما برای هرجور جریمه و حکم و تعقیبی از مو هم باریکتر است!
البته باید عرض کنم که شخص شخیصمان بیش از آنکه از نابلدی و نااهلی و ناکارآمدی برخی از مدیران بترسیم، از علیالسویه بودن مصائب و شوخیانگاری و بیپروایی این مسؤولین و غیب شدن در هنگامه پاسخگویی و پذیرفتن مسؤولیت، هراس به دلمان افتاده است! واحسرتا…
اینجور که پیداست حتی برخی از مسؤولین و مربوطین و متولیان که به خوبی به تقصیر و حتی جرم و خطای نابخشودنی خود در برخی از این اتفاقات واقف هستند، ریسک بازداشت و دستگیری را با جان و دل میخرند ولی غیرت و همیت یک عذرخواهی و اعلام شرمندگی را از خود بروز نمیدهند! یاللعجب
با توجه به شرایطی که میبینیم و این استعفاگریزی و چسبیدن به میز و صندلی و ایضاً برخی بیخیالیها و کی بود کی بود من نبودم مرتبطین مستقیم اتفاقات رخ داده و سیر و سلوک این حضرات در دنیایی به جز مسؤولیت و تعهد و احساس دِین و تقصیر، بیم آن میرود که جناب استعفاء برای همیشه از این ملک برود و ما را به حال خودمان رها کرده و حسرت یک استعفای مردانه از سر قبول تقصیر در وظیفه و مدیریت و شرمندگی عمیق از روی مردم، برای همیشه به دل ما خلقا… گرفتار به دست کاربلدان و حرفهایها و مسؤولیتپذیران، بماند!
باتوجه به این برهوت قبول اشتباه و همیت و وانفسای خجالتزدگی و آبشدگی، پیشنهاد میشود لااقل بزرگان تقنینی و اجرایی و اهل فن، در چارت سازمانی هر اداره و مدیریت و معاونت و وزارت، حداقل یک پست سازمانی «مدیریت نابهسامانیها» در سطوح مختلف مدیریت، معاونت و یا حتی مدیرکل متناسب با شهری و استانی و ملی بودن آن سازمان، بتراشند (ببخشید، به تصویب برسانند) که هر وقت قصور و اشتباه و بیکفایتی و بیعرضگی و خرابی و مصیبت و فاجعهای رخ داد، به نسبت و درجه اهمیت اتفاق رخ داده، مسؤول مربوطه استعفاء دهد.
مثلاً وقتی قطار از ریل خارج گشته و چندین و چند کشته میدهد، مدیرعامل راهآهن و یا وزیر مکرم راهوشهرسازی در حاشیه امن قرار داشته باشند و مدیرکل نابهسامانیهای وزارتخانه، با تألم و تأسف و شرمندگی فراوان استعفاء داده و فیالفور هم استعفاء پذیرفته شود و فیالفورتر جانشین ایشان هم معلوم شود (بالاخره حادثه که خبر نمیکند)!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.