طنزبافی‌های تلخ!

                  حرف‌های خودی و بی‌خودی طنزبافی‌های تلخ! خدای ناخواسته اینجور فکر نکنید که در این روزگار کج‌مراد بی‌مرام، ما هم دل در گروی سیاه‌نمایی و تلخ‌سُرایی سپرده‌ایم و در طنزبافی‌های خودمان مطایبه و شوخی و خوش‌مشربی را به قصد و به غرض، کنار گذاشته‌ایم، حاشا و کلا که اینچنین باشد! از اتفاق هر نوبت […]

 

                حرف‌های خودی و بی‌خودی

طنزبافی‌های تلخ!

خدای ناخواسته اینجور فکر نکنید که در این روزگار کج‌مراد بی‌مرام، ما هم دل در گروی سیاه‌نمایی و تلخ‌سُرایی سپرده‌ایم و در طنزبافی‌های خودمان مطایبه و شوخی و خوش‌مشربی را به قصد و به غرض، کنار گذاشته‌ایم، حاشا و کلا که اینچنین باشد!

از اتفاق هر نوبت که با لپ‌تاپ خود رخ به رخ می‌شویم و قصد شروع نگارش خودی و بی‌خودی را داریم، نیت‌مان خیر است و هدف‌مان اندکی تلطیف فضا به هنر قلم و زبان الکن خویش، اما چه کنیم که احوالات روزگار نه ملاحظه نیت‌مان را می‌کند و نه مراعات هدف‌مان را و جوری خودش را به وسط معرکه می‌اندازد که با یک مَن عسل هم نمی‌شود کام خودمان و یادداشت‌مان را شیرین کنیم، حال و روز خواننده که تکلیفش معلوم است!

همین امروز از صدر تا ذیل اخبار رسیده و نیمه‌رسیده فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و… را چند بار زیر و رو کردیم، روزنامه و خبرگزاری‌ها و حتی پیج و کانال‌های همه‌چیز باف را هم چک کردیم، محض رضای خدا یک قلم درست‌درمان که بشود به قاعده نیم‌سیر، دلمان را به آن خوش کنیم هم پیدا نکردیم، البته نه اینکه برهوت برهوت باشد و هیچ خیر و خوبی و موفقیت و نقطه امید و پنجره باز و چراغ و شمع روشنی نباشد، چرا بود و هست، کم هم نیست، ولی شیر تو شیری و گرانی و تورم و بی‌برنامه‌گی و رانت و باد و سوء‌استفاده و حرف مفت و طماعی و احتکار و کم‌فروشی و یک کرور هنر و کفایت و درایت دیگر از مسؤول و مدیر گرفته تا برخی از ما مردم که میدان را خالی و ایضاً مناسب تاختن و موج‌سواری دیده‌ایم، آنچنان خیمه سنگینی زده‌اند که اتفاقات خوب مثل شمع‌اند در طوفان و هنوز جان نگرفته، خاموش می‌شوند!

البته دل دریایی ما (چه در نوشابه‌ای برای خودمان باز کردیم!) بزرگ‌تر از این حرف‌هاست که چهار تا مشکل گرانی و تورم و یک دوجین اتفاق و حادثه و فاجعه مصیب‌زا و اوج‌گیری دلار و سکه و شایعه گرانی بنزین و نان، بتواند ضربه‌فنی‌اش کرده و حالش را زار و نزار کند، اما وقتی که برخی مسؤولین محترم، کلاً خود را به کوچه چپ می‌زنند و یا از رونق اقتصاد و کسب و کارها و توافق بر تورم و بی‌بدیل و کم‌نظیر بودن برنامه‌ها و تدابیر و به نتیجه رسیدن اقدامات و ثبات بازار و… سخن می‌گویند و یا کلاً سکوت اختیار کرده و به‌راحتی آب خوردن از کنار مشکلات می‌گذرند و حتی کار را به شوخی و مزاح می‌کشانند تا جو را بشکنند!

کار به جایی رسیده است که دیوار بی‌اعتمادی از آن دیوار کج‌ معروف به ثریا رفته هم، بلندتر و عریض‌تر شده است، مسؤولین می‌گویند شب است، ملت می‌گویند هرچه هست، شب نیست، دولت از گرانی فقط چهار قلم حرف می‌زند، سونامی افزایش قیمت صغیر و کبیر را در می‌نوردد، مدیران می‌گویند بنزین گران نمی‌شود ولی رسانه‌های دولتی و شبه‌دولتی و ملی و میلی از قیمت ارزان بنزین در کشور و قاچاق صحبت می‌کنند، وزارتخانه‌های کریمه از عدم افزایش قیمت دارو و نان و افزایش قدرت خرید مردم و کنترل قیمت ارز و سکه و امنیت خودرو و جاده و ریل و ساختمان‌ها می‌گویند، اما خلق‌ا… بینوا با پوست و گوشت خود چیز دیگری را لمس می‌کنند.

 به هرحال معلوم نیست بالاخره چه موقع زمانه آن می‌رسد که بدانیم لنگر دل‌خوشی خود را کجا بیندازیم که به اتفاق و خبر و حرکت خوب و درست و درمانی، سفت بچسبد و آرام آرام این کشتی طوفان زده را به ساحل امن و امان خردمندی و خردورزی رهنمون کند و خلق‌ا… نفسی کشیده و اثر و نتیجه تدابیر و برنامه‌ها را به شیرینی بچشند و خشت خشت و ردیف به ردیف دیوار بی‌اعتمادی فرو بریزد!

 عجالتاً طنزبافی‌های تلخ ما را به شیرینی مناعت طبع خود ببخشید!

 

                                  هوشنگ‌خان