تکرار مکررات راه صدساله!

                حرف‌های خودی و بی‌خودی تکرار مکررات راه صدساله! وای از این راه صدساله‌ای که باید یک‌شبه طی شود و امان از دست من و ساده‌انگاری و مظلومیت همچو منی که در آرزوی رسیدن به شب صدساله، عمری را تلف و سرمایه‌ای را هَدر می‌دهیم! بزرگی می‌گفت فرق بین انسان عاقل و نادان در این […]

                حرف‌های خودی و بی‌خودی

تکرار مکررات راه صدساله!

وای از این راه صدساله‌ای که باید یک‌شبه طی شود و امان از دست من و ساده‌انگاری و مظلومیت همچو منی که در آرزوی رسیدن به شب صدساله، عمری را تلف و سرمایه‌ای را هَدر می‌دهیم!

بزرگی می‌گفت فرق بین انسان عاقل و نادان در این است که انسان عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود و از یک روش و با یک ترفند دوبارگول نمی‌خورد، اما وجه مشترک آدم‌ها این است که همه به کم و بیش از سوراخ‌هایی گزیده می‌شوند و گول می‌خورند!

طبق فرمایش این بزرگوار، شخص شخیص‌مان یک چیزی بین دانا و نادان هستیم، یعنی حواسمان جمع است که خیلی گول نخوریم و حواسمان خیلی جمع‌تر است که دو بار از یک سوراخ گزیده نشویم، اما با همه ادعا و تلاشی که می‌کنیم بعضی مواقع آن‌طوری که نباید بشود، می‌شود.

دو سال پیش وقتی بازار بورس داغ شده بود و همه ابناء بشر خودشان را متخصص تام بورس می‌دانستند، خیلی‌ها گفتند که این بوی کباب از داغ کردن خر است نه از راسته گوسفندی اما آنقدر خود را به طی کردن صدسال پول درآوردن در یک شب کوتاه تابستانی، دلخوش کرده بودیم که برای نصایح و هشدار متخصصان و افراد اهل فن گوشی برای شنیدن نداشتیم و شد آنچه می‌شد! البته یادمان هست که برخی متخصصان منتفع از وضعیت بورس و غیرمتخصصان و شبه‌متخصصان بچه‌زرنگ و ایضاً مجریان و دولتیان، این وسط آب را گل‌آلود کرده و آنقدر سر و صدایِ بشتابید، وقت تنگ است و هیاهو راه انداختند که نگذاشتند صدا به صدا برسد.

هنوز جامعه در شوک ضربات پی‌درپی بورس به مال و پول و سرمایه‌های خود بود و درست و حسابی از مصیب رها نشد (و نخواهد شد) که تمام فضای مجازی و واقعی پُر شد از درجه یک و سکوی پرتاب بودن بازار رمزارزها و یکدفعه صدها کانال و پیج و کارشناس مدعی و فعالان حرفه‌ای، ظهور کردند و چرب و شیرین و طلایی بودن سرمایه‌گذاری در زمینه خرید کوین‌ها را در بوق و کرنا کردند و معلوم نشد که چطور شد که در عرض یکی، دو ماه همه ما نخبگان و حرفه‌ای‌های خودخوانده، با خودشیفتگی مزمن به اساتید و متخصصان رمز ارز تبدیل شدیم و با یاد گرفتن چند اصطلاح و حفظ کردن چند نمودار و اسم و رسم و تاریخچه، تبدیل شدیم به سرمایه‌گذاران تمام قدی که تَه‌مانده عمری تلاش زحمت خود و یا خانواده بینوا (که با زور و ضرب و دعوا و قهر از آنها گرفتیم) را به بیت‌کوین و دوج‌کوین و اتریوم و یک سیاهه بلندبالا از رمزارزها، تبدیل کردیم و هرکسی هم که می‌گفت این کار اشتباه است و این بازار حساب و کتاب ندارد، با نگاهی اندر سفیه می‌فرمودیم که همین بیت‌کوین که الان هر عددش از ۵۰ هزار دلار گذشته، چند سال پیش یک دلار هم قیمت نداشت و مثل شیر رفتیم پول دیجیتال خریدیم و کیف پول درست کردیم و در کمال بی‌اطلاعی در وادی وحشت پُرپیچ‌وخم بلاکچین و کریپتو و توکن وارد شدیم و باز شد آنچه نباید می‌شد!

اینکه برخی از ما مردم عادی فکر می‌کنیم وقتی خبر یک موقعیت ویژه و ارزشمند به ما‌ها می‌رسد، یک فرصت ایده‌آل به دست آورده‌ایم، ناشی از همان سادگی و ساده‌دلی است، بدتر اینکه یک حساب دو دوتا چهار تا نمی‌کنیم که وقتی همه عالم و آدم از موضوعی خبردار شده‌اند، یعنی بهترین زمان و بهار آن موقعیت تمام شده، حتی تابستان و گرماگرم بازارش هم روبه افول است و اندک‌اندک صدای پای پاییز و خزان این فرصت و ایام برگ ریزان فعالان و سرمایه‌گذاران در حال رسیدن است و بدون رعایت احتیاط و پرس‌وجوی درست و حسابی و رصد کردن اخبار از مابع موثق و هشدار و تذکرات اهل فن، از هرجا هست پول جور می‌کنیم تا با سُمبه پُرزور وارد بازار شده و تمامی ناکامی و عقب‌افتادگی و مشکلات خود را پشت سر گذاشته و در اوج خداحافظی کنیم!

                 هوشنگ‌خان