اینکه برای پیادهسازی یک روش جدید، از تکنولوژی و آیتی و نرمافزار و سختافزار استفاده کنیم، اساساً هیچ خط و ربطی به اینکه آن روش را هوشمند و نابغه و فرازمینی بنامیم نداشته و منبعد هم نخواهد داشت، اما اینکه چرا جنابمان همینطور یهویی با شمشیر از رو بسته این خودی و بیخودی را شروع […]
اینکه برای پیادهسازی یک روش جدید، از تکنولوژی و آیتی و نرمافزار و سختافزار استفاده کنیم، اساساً هیچ خط و ربطی به اینکه آن روش را هوشمند و نابغه و فرازمینی بنامیم نداشته و منبعد هم نخواهد داشت، اما اینکه چرا جنابمان همینطور یهویی با شمشیر از رو بسته این خودی و بیخودی را شروع کردیم، یحتمل بیدلیل هم نیست که الساعه عرض میکنیم.
همین یک فقره، طرح فروش هوشمند نان را ملاحظه بفرمایید، همه چیز در آن هست، الا هوشمندی، البته اگر استفاده از یک نرمافزار و پوز و شبکه اینترنت و هنر دیجیتال را به پای هوشمند بودن طرح نگذاریم.
قرار بود طرح در یکی، دو استان اجرا شود، نتیجهها بررسی شود و بعد براساس رضایت مردم و کسبه و مثمر بودن و دستیابی به اهداف اجرای طرح، کمکم و به مرور در کل کشور اجرا شود.
همین امروز که در خدمت شما هستیم تقریباً این طرح در بسیاری از استانهای کشور ( یک یا چند شهر نه همه استان) شروع گردیده است ولی عجالتاً بهطور کامل و صددرصد تمامی نانواییهای نان یارانهای فروش در استانهای پایلوت هنوز کارتخوان مخصوص را دریافت نکردهاند چه رسد به طی دوره آزمایشی طرح و اجرای کامل و احصاء بازخورد و رضایتها و آسیبشناسی و تحلیل و بهینهسازی در روشها و اصلاح طرح و…، یعنی آن اجرای پایلوت بیشتر شبیه یک مانور آبیآردی بود برای دستگرمی و آزموده شدن مجریان و کاهش استرس و نگرانیهای این عزیزان جهت توجیه مشکلات و عیوب و یا جور کردن جوابهای رَد گم کنی!
البته این را بگویم که مقام شامخ هوشنگخانی(خودمان را میگوییم) از هر تلاش واقعی و بدون پیچش برای رساندن یارانهها به دست مصرفکننده نهایی و قطع کردن دست واسطه و دلال و ایضاً مفتخوری بچهزرنگها و رندان روزگار، استقبال کرده و در کل این طرح جدید فروش نان را تلاش و زحمتی میداند برای رسیدن به هدفهای فوقالذکر، اما اینکه چرا مسؤولین امر این همه عجله میکنند تا یک طرح نیمبند که آنقدرها هم هوشمند نیست بدون رفع عیب و ایرادها اجرا شود و از تجربه این همه طرحهای رنگارنگ سالهای اخیر که قریب به اتفاق، آبکی و بهدردنخور از آب درآمد و با رفتن یک رئیس و وزیر و آمدن نفر بعدی کلاً کلهپا شد، درس نمیگیرند!
به هرحال نظرات هوشنگخانی خودمان را تقدیم حضورتان میکنیم، شاید که مقبول افتاد، اولاً و مهمتر از هرچیز این است که عجالتاً تعداد نانواییهایی که با یارانه کامل نان میپزند را به قدر کفایت افزایش دهید و همچنین سهمیه آرد نانواها را به قدری افزایش دهید که هر ایرانی بتواند در هر گوشه و کنار این کشور نان یارانهای بخرد بدون اینکه چند خیابان و محله را طی کرده و یا حتی مجبور شود به شهر و منطقه دیگری برود، یعنی میزان نان تولیدی و دسترسی آن برای همه برابر و براساس نیاز باشد و ایضاً نانواهای گرانقدر هم مکلف باشند سه نوبت پخت متعارف با طول زمان مشخص و تعداد فروش نان در روز را رعایت کنند. نه اینکه هر ساعت که میل مبارکشان کشید باز باشند و چهارتا نان پخت کنند و بگویند آرد تمام شد و ایضاً هر روزی که دلشان خواست تعطیل کنند.
کار بهگونهای باشد که برخی نانواهایی که شیطان توی جلدشان رفته است، نتوانند کارتهای صوری بکشند و آرد نان فروخته نشده را به قیمت کیمیا بفروشند و یا همان بچه زرنگهای رند نتوانند با کارتهای بانکی گوناگون روزانه تعداد زیادی نان خریده و یا به سوپریها بدهند برای فروش و یا خشک کرده و به دامدار بدهند برای مصرف دام!
خلاصه هرکاری قرار است بکنید، بکنید ولی حواستان باشد که هدف همه این کارها کسب رضایت مردم و رسیدن یارانه به دست خلقا… است و بهترین طرحها هم اگر نظارت و پایش و اصلاح و بهینهسازی نداشته باشد، کارش تمام است چه رسد به این طرح که هنوز اندرخم یک کوچه است و تا رسیدن به بلوغ، دل صاحبش را آب میکند!
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.