حذف، اضافه، حسرت!

  بی‌انصافی و جفاست اگر بگوییم حذف یک به یک کالاها و خدمات و مواد غذایی و چیزهای دیگر و اضافه شدن جایگزین و بدل و یک دنیا حسرت بر دل کوچک و بزرگ، مربوط به همین چند ماهه اخیر است ولی انصافاً حذف و اضافات این چند ماهه به قاعده یک عمر حذف و […]

 

بی‌انصافی و جفاست اگر بگوییم حذف یک به یک کالاها و خدمات و مواد غذایی و چیزهای دیگر و اضافه شدن جایگزین و بدل و یک دنیا حسرت بر دل کوچک و بزرگ، مربوط به همین چند ماهه اخیر است ولی انصافاً حذف و اضافات این چند ماهه به قاعده یک عمر حذف و اضافه خلق‌ا… در سال‌های گذشته، برابری می‌کند (اگر نگوییم می‌چربد!).

حذفیات مردم شریف همیشه در صحنه، منظورمان طبقه متوسط است وگرنه آن مرفهین و پولداران و عزیزان کم‌توان و ضعیف که تکلیف‌شان معلوم است که عجالتاً به لطف همت و درایت و ایضاً کفایت مسؤولین و مربوطین، در این‌ روزها تکلیف همه‌مان معلوم شده و یا در جرگه آن مرفهین قرار گرفته‌ایم، که قرار نگرفته‌ایم و یا به خیل عظیم ضعفا و فقرا پیوسته‌ایم که با شیب تند، پیوسته‌ایم!

بگذریم، داشتیم عرض می‌کردیم که حذفیات ما مردم متوسط‌الحال، در سال‌های نه‌چندان دور، از سفر به خارج (غالباً زیارتی وگرنه تفریحی و درمانی که خیلی وقت است مرحوم گشته و حلوایش میل شده است) و امید به خانه‌دار شدن و مسافرت همراه با اقامت در هتل و رفتن به رستوران و میهمانی‌های زیاد و شلوغ و خوردن ماهی و میوه‌های استوایی و برخی دیگر چیزها شروع شد و با اجاره‌نشینی خوش‌نشینی و سفر در سرزمین مادری و تور ۲ و ۳ روزه لحظه آخری و خرید همبرگر و پیتزا و میهمانی‌های هرازچندگاهی و خوردن کنسرو و میوه‌های جالیزی، جایگزین شد!

اما به مرور کار حذف، یقه سفرهای داخلی و میهمانی‌های معمول و همان کنسرو و میوه‌های جالیزی را هم گرفت و عجالتاً به سفر در خانه و احیاناً نبود سقف بالا سر و چادرنشینی و خوردن فلافل و مرغ منجمد و صیفی‌جات و ارتباط فامیلی واتساپی و آرزوی‌های بر باد رفته جایگزین شده.

البته اینها که ما گفتیم، همه ایرانی‌ها از بَر هستند و یک گوشه از قصه پُرغصه حذف و اضافات و حسرت‌های این نازنین مردم است که هر روز و پیوسته ادامه دارد و هر صبح که از خواب بیدار می‌شوی می‌بینی که ای دل غافل، علی‌الحساب چند به هیچ از قاعده حذف و اضافه عقب افتاده‌ایم و دیر بجنبیم همان اضافه هم به خیل حذفیات می‌انجامد! همان‌طور که فی‌الحال خانه‌ای نداری که سفر در خانه بروی، زورت به خرید کنسرو ماهی و فلافل و صیفی (حتی پیاز و سیب‌زمینی) و مرغ و تخم‌مرغ و لوازم‌التحریر مورد نیاز و البسه ارزان و دَم‌دستی هم نمی‌رسد، و برای به‌دست آوردن هریک از اقلام ضروری و وسایل حداقلی، باید یکی دیگر از همین‌ها را قربانی کنی تا بتوانی در ذیل سایه خط‌فقر بمانی و در عمق فلاکت غرق نشوی!

با حضور پُر فروغ این ریزگرد و باد و طوفان جاریه هم، دلمان که به یک نفس کشیدن مفت و مجانی و عمیق و حسابی خوش بود، آن هم عجالتاً به حذفیات پیوسته است، فی‌الحال که در زمستان یک‌جور و در بهار و تابستان، جوری دیگر خُلق‌مان را تنگ و نفس‌مان را به شماره می‌اندازد.

جنابمان می‌خواهیم از همین تریبون کمال استفاده را کرده و از برخی (همه که نه، فقط تعداد اندکی، اصلاً شما فکر کن، صفر نفر) مسؤولین و مدیران که باکفایت و درایت و همه‌چیز دانی که گل و بلبلی و رفاه و زیبایی‌های امروزمان را مدیون این بزرگواران هستیم، تقاضا نماییم که بینی و بین‌ا… لااقل با حرف‌های تخیلی و یا توصیف‌های کهکشانی، نمک به زخم نپاشید، قدردان نجابت ما مردم باشید، بر ما خلق‌ا… بینوا منت گذاشته و منبعد با اهل فن و صاحب‌نظران خارج از دایره دورهمی و دوستان هم، مشورت و رایزنی کنید، خردمندان و کاربلدها و توانمندها را بارعام داده و امورات را به ایشان بسپارید و این پنجره نیمه‌باز امید خلق‌ا… را همچنان باز نگهدارید، خدا خیرتان دهد!