یادش بخیر، نمیدانم چند نفر از خوانندگان گرامی، مجله دانستنیها را دیده و یا خواندهاند، البته فکر کنم این مجله تا همین یکی، دو سال قبل هم منتشر میشد ولی به هرحال خاطره ما مربوط به دو، سه دهه پیش است که این مجله یک بخش داشت به نام عجیب ولی واقعی که برخی موضوعات […]
یادش بخیر، نمیدانم چند نفر از خوانندگان گرامی، مجله دانستنیها را دیده و یا خواندهاند، البته فکر کنم این مجله تا همین یکی، دو سال قبل هم منتشر میشد ولی به هرحال خاطره ما مربوط به دو، سه دهه پیش است که این مجله یک بخش داشت به نام عجیب ولی واقعی که برخی موضوعات عجیب و خارقالعاده ولی حقیقی و واقعی را بازگو میکرد.
چند روز پیش لیست جدید اَبربدهکاران بانکی منتشر شد، وامهای چند ۱۰میلیارد تومانی با اقساط سی، چهل ساله ارزانقیمت که یکدرمیانشان هم بدون وثائق درستدرمان بودند، روز گذشته هم خبر کشف انباری با ۵۰ هزار تن گندم دولتی احتکار شده در بوق و کُرنا شد، اعداد و ارقام را میبینید، سر ما که سوت میکشد، در این مُلک چه خبر است که یک شرکت خصوصی میتواند ۵۰ هزار تن گندم دولتی که هزار تا چشم آن را میپاید را تحویل بگیرد تا آسیاب کرده و بهدست خلقا… برساند، بعد بهراحتی، آنها را احتکار کرده و فوت هم توی چشم نانوا نمیکند، آب از آب هم تکان نمیخورد!
یک کیلو آرد میخواهی از نانوایی بگیری میگوید اینها دولتی است و اگر بفهمند گیر میدهند و برای ما مسؤولیت دارد، چهار کیسه آرد برای پخت نان خانگی بخواهی تهیه کنی شونصد بار باید جواب پس بدهی، آخر کار هم آرد آزاد تحویل میگیری، حرف یک تُن دو تُن، هزار تُن که نیست، به قاعده ۲۰۰۰ تریلی گندم، احتکار شده است!!
برای یک وام ازدواج یا تعمیر خانه و یا ودیعه مسکن، یک بغل مدرک میخواهند و یک گروهان ضامن و معرف، بعد طرف سی، چهل میلیارد وام سی، چهل ساله گرفته است، ستون وثایق هم که جلویش خط تیره است، نرخ کارمزد هم که نزدیک به صفر با این همه بازپرداخت هم نکرده است، یعنی اینقدر بیشه را خالی از شیر نظارت و حساب و کتاب دیده است که چنین گردنکشی میکند!
وضعیت بازار گوشت و میوه و ترهبار و فاصله قیمت آن از نزد دامدار و کشاورز تا فروشگاه را که همه به کم و بیش میدانید، ۱۰ تا کارخانه یک جور مواد غذایی تولید میکنند ولی هرکدام بسته به عِده و عُده و کمزوری و پُرزوری سمبهای که دارند قیمتشان فرق میکند، وجدان و مردمداری و انصاف برخی که مدتهاست از بین رفته، شرم و حیا هم که خدایش بیامرزد، یکجوری شده است که فکر میکنی ترس و واهمهای هم از قانون و نظارت و تعزیر وجود ندارد و کِش کِش است.
نظر هوشنگخانی ما را بخواهید، آن محتکر چند صد تُنی تا ۵۰ هزار تُنی، آن دلال و واسطه و کاسب و کارخانه کمفروش و گرانفروش، آن وام میلیاردی بگیر بیضامن و هرکسی که با گردنی برافراشته پای معیشت و زندگی مردم ایستاده و نان در خون خلقا… میزند، چه جریمه بشوند و چه جریمه نشوند، به زندان رفته نقرهداغ شوند و یا قسر در رفته و دمشان به جایی گیر نکند، خیلی فرقی نمیکند، تا وقتی که حواسها به این شاخههای خشکیده و میوههای گندیده است و آن بدنه چغر و ریشههای قطور فساد و کارچاق کنی و عوامل و مدیران و مسؤولانی که راه این لفت و لیسها را هموار و از این نمد کلاههای رنگوارنگ برای خود دوختهاند، فراموش شوند و کسی به سراغ آنها نرود، باز صدها شرکت و شخص اَبربدهکار پیدا میشود و هزار هزار تن احتکار و گرانفروشی و دزدی و تقلب، میکنند.
تا ریشه بیریشهها در ساختار مریض عرضه و تقاضا و دادوستد و امورات اقتصادی و اداری و سازمانی هست، تا افعیهای هزاررنگ خوشخط و خال خوش صورتِ فاسد سیرت در تاریکخانه مجوزات و امور اجرایی و فلان تعاونی و اتحادیه و فلان اداره و دستگاه هست و تا کرور کرور مقررات و قوانین مبهم و مفسدهزا و معارض و پیچیده و تفسیرهای مندرآوردی در دست بچهزرنگها و رانتی و باندی و خلافکار یقهسفید قرار دارد، آش همین آش و کاسه همین کاسه است…
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.