حرفهای خودی و بیخودی توریستزدایی ملی! وقتی مدیریت جزیرهای به مذاق برخی مسؤولین خوش میآید، این میشود که بعد از فروکش کردن کرونا (که البته آنقدرها هم طول نمیکشد) افزایش تعداد گردشگر باعث شده هر سازمان و دستگاهی برای خود طرح و برنامه بریزد و نقشههای چرب و شیرین بکشد که از این نمد […]
حرفهای خودی و بیخودی
توریستزدایی ملی!
وقتی مدیریت جزیرهای به مذاق برخی مسؤولین خوش میآید، این میشود که بعد از فروکش کردن کرونا (که البته آنقدرها هم طول نمیکشد) افزایش تعداد گردشگر باعث شده هر سازمان و دستگاهی برای خود طرح و برنامه بریزد و نقشههای چرب و شیرین بکشد که از این نمد کلاهی درخور برای جیب خود بدوزد!
همین چند وقت پیش بود که دو نرخی شدن هزینه اقامت توریسم خارجی در هتلها اجرایی شد و صنعت گردشگری را شوکه کرد و اخیراً هم مصوب گردید که هزینه بلیط پروازهای داخلی را از مسافران خارجی به دلار بگیرند، آن هم دو هوا بیشتر از دولاپهنا! تا سکته کامل زده شود و الفاتحه…
یعنی به زبان ساده، معنی ندارد گردشگر اجنبی بیاید از سوبسید حمل و نقل هوایی مردمی استفاده کند و باید هزینهها را کامل بدهد تا حساب کار دستش بیاید! البته اینکه یک پرواز داخلی بین فیالمثل تهران تا اصفهان حدود هشتصد هزار تومانی برای شهروند ایرانی آب میخورد، بیشتر شبیه پول زور میماند، تا یارانه نقدی ملوکانه!
به هرحال عزیزان تصمیمساز و تصمیمگیر مربوطه، فکر و ذکرشان گرفتن هرچه بیشتر دلارهای گردشگران خارجی است و حواسشان نیست که این کسب درآمدهای جدید هتلی و هوایی، تیشه به ریشه صنعت گردشگری میزند و چارصباحی دیگر جنابان توریسم، عطای سفر به ایران را به لقای قیمت بالای بلیط هواپیما میبخشند و سر از چین و ماچین و هند و ترکیه، در میآورند و همان ریال بینوا هم از دست شرکتهای هواپیمایی میپرد.
وقتی میبینیم ورودیه برج آزادی برای توریستها گرانتر از بازدید برج شانگهای و تورنتو آب میخورد، احساس گردشگرپرانی بیشتر حس میشود تا هم و غم مسؤولین مربوطه برای جذب مسافر خارجی، وضع وقتی بدتر میشود که میبینیم اکثر گردشگرها، متعلق به دو، سه کشور همسایه هستند و ارزانی هزینههای ایران در کنار کمنظیر بودن مقاصد گردشگری، زیارتی، تاریخی، باعث شده سفر به ایران اقبالش بلند باشد، ولی با این دست فرمان دو نرخیسازیها، به جای آن که توریستهای اروپایی و شرقی و سرزمینهای دور را جذب کنیم، همین یکی و نصفی مسافر را هم از دست میدهیم.
البته نباید در این شیر تو شیری، همه کاسه کوزهها را بر سر هزینه و بلیط دلاری هتلها و هواپیما بشکنیم و کم و کسریهای پرشمار اماکن گردشگری، مانند تمیزی و غذای خوب و اسکان مناسب و برخورد و آدابدانی درجه یک عوامل و متصدی و نگهبان که همچین نیمبند و در بعضی جاها کلاً یله و رها شده است را به تلاش مضاعف در توریسمزدایی اضافه کنیم تا آنجا که گردشگر خارجی چشم آبی و بادامی و مو بور و خرمایی را جوری با مهماننوازی خودمان مورد اصابت قرار میدهیم که به جای آن که دفعه بعد باز بیاید و چهار نفر دیگر را هم با خود همراه و یا تشویق به آمدن کند، دیگر نه خودش میآید و نه از هیچ کاری برای دور نگهداشتن دیگران از سفر به ایران فروگذار میکند!
میدانم که آسمان این سرزمین در مورد هر کار و برنامه و فرصت و ظرفیتی که وجود دارد به رنگ آبی نورانی آسمانی است! اما آنقدرها سخت نیست که لااقل در این یک فقره که همه زور و ضربش را طبیعت و معماران سیصد، چهارصد سال گذشته و مردمان عهد باستان، زدهاند و ما فقط باید زحمت جذب و دعوت گردشگر و اسکان و رفت و آمد سهل و استاندارد و چندتا هماهنگی ناقابل را بکشیم تا از سروکول این بهشت قیمتی و سرزمین رویایی، مسافر و توریسم بالا برود، ولی همین ساده ناقابل را هم دریغ میکنیم!
البته نه اینکه بلد نباشیم، هنر همکاری و کار تیمی و حرفشنوی نداشته و میل عجیبی به کار جزیرهای و اختیار با خودی داریم و دلمان قنج میرود برای دیده شدن و سر زبانها افتادن، منافع جمع و کار ملی، کیلویی چند!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.