پول خودمان است!

                 حرف‌های خودی و بی‌خودی پول خودمان است! ظاهراً پرداخت وام به اشخاص حقیقی و حقوقی با رشد قابل‌توجه‌ای روبه‌رو شده و بالاخره بانک‌ها به این صرافت افتاده‌اند که با وام دادن می‌توانند اقتصاد کشور را به گردش در آورده و خودشان هم سود ببرند، اما جالب اینجاست که هم سقف این وام‌ها خیلی بالا […]

                 حرف‌های خودی و بی‌خودی

پول خودمان است!

ظاهراً پرداخت وام به اشخاص حقیقی و حقوقی با رشد قابل‌توجه‌ای روبه‌رو شده و بالاخره بانک‌ها به این صرافت افتاده‌اند که با وام دادن می‌توانند اقتصاد کشور را به گردش در آورده و خودشان هم سود ببرند، اما جالب اینجاست که هم سقف این وام‌ها خیلی بالا رفته و هم نرخ سود آنها خیلی کم شده است، یعنی یک کار درست و حسابی و همه چیز تمام که باید هر ایرانی به آن ببالد و افتخار کند.

این را هم بگوییم که وام‌های خیلی خُرد و با نرخ سود و بهره زیاد هم داده شده ولی اصل قضیه همان وام‌های کلان با بهره پایین است که موتور اقتصاد را تکان‌تکان اساسی داده و کشور را گل و بلبلی‌تر از همیشه کرده است!

آنقدرها مهم نیست، ولی ظاهراً طبق آخرین روایت جناب بانک مرکزی از وام‌های بانکی، این‌جور معلوم گشته که آن هزاران هزار میلیارد تومان وام‌های خوش‌قیمت و چرب و شیرین، به خودی‌ها و مرتبطین و زیرمجموعه‌ها داده شده و آن چند هزار میلیارد وام‌های خُرد با بهره‌های فوق‌سنگین، سهم مردم عادی و صنایع و کسبه بوده است، یعنی حضرات بانکی، همه همت و تلاش خودشان را برای رشد و حمایت از کسب‌وکارها و اقتصاد کرده‌اند ولی به‌صورت کاملاً اتفاقی، شرکت‌های زیرمجموعه و گروه‌ها و هلدینگ‌های وابسته، مورد الطاف بیکران قرار گرفته‌اند و از قضا و خیلی اتفاقی‌تر، قاطبه خلق‌ا… و شرکت‌های خارج از دایره خودی‌ها، به تیر وام‌های گران‌قیمت ضامن‌دار وثیقه چندبرابری، گرفتار آمده‌اند!

البته با تحقیقاتی که به‌عمل آمده معلوم شده که هیچ‌گونه قصد و غرض و مرضی در کار نبوده و حتی دیده شده است که در بسیاری از مواقع عزیزان بانکی با عنایت به نرخ بالای سودها و بی‌ارزشی وام‌های اعطایی، با تلاش‌های بی‌وقفه و سر دواندن‌های پی‌درپی و سنگ‌اندازی‌های بی‌دریغ، متقاضی بینوای وام را از خواسته و نخواسته خود پشیمان کرده و موجبات انصراف ایشان از گرفتن وام و افتادن به دردسرهای مربوطه، فراهم کرده‌اند!

کلاً یک بساطی است که بیا و ببین، ربطی هم به  سازمان و نهاد و بنیاد و بانک و کمیته و دستگاه و شرکت و مؤسسه و این قسم، تقسیمات ندارد، هرجا نظارت و کنترل و بازرسی رنگ باخته و به‌طور کل فضا برای نشستن بر سر سفره چرب و شیرین بیت‌المال مهیا و بستر لفت و لیس فراهم بوده است، به کم و بیش و یک‌درمیان، مدیران و عوامل و بستگان و متعلقین و مرتبطین، به نحو مطلوب منتفع شده‌اند و بساط ریخت و پاش و لاکچری بازی حسابی گرم شده است و هر چند وقت یکبار قصه و داستان برخی از این دورهمی‌ها از یک گوشه‌ای بیرون می‌زند و معلوم می‌شود که ای دل غافل، این یکی روی همه قبلی‌ها را سفید کرده است…

عجالتاً جنابمان به دنبال این نیستیم که چرا فلان سازمان و بهمان نهاد و بی‌سار شرکت، چنین بساطی به پا کرده و تیشه به ریشه اعتماد عمومی و اعتبار خود زده و به کَم هم قانع نبوده و به‌قول معروف تا فیهاخالدون انتفاع را هم رفته و هرجور و به هر میزان که جا داشته و پا می‌داده، یکه‌تازی و موج‌سواری کرده. بالاخره رسیدگی به این امور و مراقبت بیشتر جهت عدم تکرار آن، دستگاه و سازمان‌های مربوطه خودش را دارد و امید است چنان شود سرانجام کار که فساد سیستمی نبینیم به روزگار!

آن چیزی که فکر هوشنگ‌خانی ما را به خود مشغول کرده، این است که چطور می‌شود که یک شخص یا مجموعه  آنقدر جسور و شجاع می‌شوند که بی‌مهابا و تمام‌قد وسط میدان می‌آیند و لِفت و لیس و یا دورهمی و تک‌خوری و بساط رانت و باند را فراهم می‌کنند و عین خیال مبارک‌شان هم نیست که درست است که شهر شلوغ است ولی همین‌جور یله و رها هم نیست که کسی به کسی نباشد و مچ‌ها گرفته و گوش‌ها پیچانده نشود!؟ همین…

 

                 هوشنگ‌خان