حرفهای خودی و بیخودی آدرس غلط کاردانی! گنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زدند گردن مسگری اینجور که پیداست قرار نانوشتهای گذاشته شده که هر مسؤول و مدیر و صاحبمنصبی، خطا و کمکاری و اشتباه و ترکفعل و حواسپرتی بهخرج داد، بدون آنکه آن جناب را مذمت و سرزنش و خدایناخواسته توبیخ و […]
حرفهای خودی و بیخودی
آدرس غلط کاردانی!
گنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زدند گردن مسگری
اینجور که پیداست قرار نانوشتهای گذاشته شده که هر مسؤول و مدیر و صاحبمنصبی، خطا و کمکاری و اشتباه و ترکفعل و حواسپرتی بهخرج داد، بدون آنکه آن جناب را مذمت و سرزنش و خدایناخواسته توبیخ و تنبیه کنند، نگاهی به اطراف بیندازند، اگر کسی به کسی نبود و خبر و شرح و تفسیری به بیرون درز نکرده بود که هیچ، ولی اگر اوضاع به سامان نبود و خلایق را خبر شده بود، دومرتبه یک نگاهی به اطراف بیافکنند، و همه کاسه و کوزهها را بر سر اولین گردن شکسته دیوار کوتاهی که پیدا کردند، بشکنند!
اوضاع بورس ره به ناکجاآباد میبرد، تاوان و ضرر و مصیبتش را به طرف خلقا… کانالیزه میکنند، بعد از هزار سال خودروسازی، همچنان همه را به آیندهای روشن و تحمل شرایط و کیفیت فعلی، حواله میدهیم و بازاری انحصاری و قیمتهایی نجومی را روی دست خلقا… گذاشتهایم، میزان مخاطب رسانههای میلی و ملی در سقوط آزاد طی طریق میکند، شبکهها و سامانههای خصوصی را سیبل میکنیم، برنامه و روش و نظارت و ساختار درستدرمان نداریم، گرانی و تورم کالا و سربه فلک کشیدن مسکن را برای مردم بینوا به ارمغان میآوریم و… .
در خبر است کریمخان زند سرسلسله دودمان زندیه مردی تنومند و قویهیکل بود که شبها مجلس عیش میآراست و شراب میخورد و اندک میخوابید همین افراط در شرابخواری و شببیداریها آن هم در سنین کهولت موجب شد که غالباً اعتدال مزاج را از دست دهد و ضعف و بیماری بر او مستولی شود .
از قضا روزی بیمار شد و پزشک مخصوص را که لقب حکیمباشی داشت بر بالینش حاضر کردند. حکیمباشی چون پادشاه را معاینه کرد بیماری را ناشی از امتلای معده تشخیص داد و بر طبق معمول و امکانات آن عصر و زمان برای مریض یعنی پادشاه زند اماله تجویز کرد!
اماله ظاهراً وسیلهای بود که بدان وسیله مایعات و داروهای آبکی را از پایین داخل امعاء و احشاء میکردند تا رودهها پاک شود و یبوست مزاج و هرگونه انباشدگی معده مرتفع گردد.
بزرگسالانی که دچار بیماریهای داخلی و یبوست و ثقل مزاج میشدند بیشتر با فلوس و انواع جوشانده خود را معالجه میکردند و اماله را به هر جهت و سببی که تصور شود خوش نداشتند و آن را بعضاً نوعی تحقیر و خفت، تلقی میکردند.
وکیل الرعایای مغرور و متعصب که به همین جهات و ملاحظات، اماله و شیاف و اینگونه معالجات را بهزعم خویش در شأن مردان سپاهی به ویژه سلاطین و سرداران نمیدانست، به شدت برآشفت و با خشونت فریاد زد «چه کسی اماله شود؟»
حکیمباشی بینوا ترسید بگوید شما، گفت: «باید مرا اماله کنند تا خوب شوید»
کریمخان زند به قدری عصبانی بود که بدون مطالعه و شاید به منظور تنبیه و مجازات و اسائه ادبی که شده است دستور داد حکیمباشی را دراز و اماله کردند!
از قضای روزگار کریمخان زند بهبود یافت و احتیاج به تنقیه و اماله پیدا نکرد زیرا مرض چندان حاد و دشوار نبود ویحتمل همان جوش و خروش و حرارت و گرمی ناشی از ناراحتی اعصاب موجب دفع مرض و بیماری شده بود.
در هر صورت این اقدام و تدبیر خان زند را به فال نیک گرفتند و از آن بهبعد هروقت کریمخان زند بیمار میشد طبیب نگونبخت مجبور بود اماله گردد! و یا به اصطلاح معروف حکیمباشی را دراز میکردند و این عبارت از آن تاریخ ضربالمثل شد.
روی چون قرص ماه هوشنگخانی ما به دیوار، مدیونید اگر خواسته باشید آن داستان گنه آهنگر و گردن مسگر و خطای مسؤولان و گرفتاری دیگران و این حکایت دراز کردن حکیمباشی را به هم ربط بدهید، همینجور دیدیم ناترازیها چه ناخواسته با هم به تعادل میرسند، گفتیم شما بزرگواران را هم بیاطلاع نگذاریم!!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.