حرفهای خودی و بیخودی خیام ایرانی است! چه داستانی داریم، هر روز یک کشور از راه میرسد و میخواهد یکی از افتخارات و بزرگان و اختراعات و ابداعات ایرانیان را به نام خودش سند بزند! آن از ترکیه که قصد دارد مولای جان را از اهالی ترکیه جا بزند و بر عالَم و آدم، […]
حرفهای خودی و بیخودی
خیام ایرانی است!
چه داستانی داریم، هر روز یک کشور از راه میرسد و میخواهد یکی از افتخارات و بزرگان و اختراعات و ابداعات ایرانیان را به نام خودش سند بزند! آن از ترکیه که قصد دارد مولای جان را از اهالی ترکیه جا بزند و بر عالَم و آدم، فخر بفروشد، این از آذربایجان که فیلش یاد هندوستان کرده و دلش میخواهد ورزش چوگان ایران را مصادره کرده و ثبت جهانیاش کند، حتی بادیهنشینهای اماراتی دنبال شکار بزرگ بوده و میخواهند ابنسینا را به نام خود سند بزنند! خیلی از چیزهای دیگر هم هست که پیش از این، همین کشورهای دوست و برادر، در یونسکو به ثبت رساندهاند و دیگر کار از کار گذشته است، از نان لواش ارمنستانی گرفته تا موسیقی عاشیقلار آذربایجانی! و بادگیر اماراتی!
اینها که گفتیم یک از صد است که دیر بجنبیم و با همین دستفرمان و تعلل و ملاحظه و مماشات پیش برویم و ایضاً کشورهای اطراف با همین حرص و ولع و طمع جلو بیایند و همه چیز را درو کنند، بعید نیست چند سال دیگر متوجه میشویم اساساً کشوری به نام ایران وجود خارجی نداشته است که بخواهد میراث فرهنگی و معنوی هم داشته باشد!
همین قضیه ماهواره خیام را ببینید، هنوز درست و حسابی پرتاب نشده و در فضا برای خودش مدار درستدرمانی دست و پا نکرده و عرقش خشک نشده، مدعی روسی پیدا کرده است! تقصیر از خود ماست که آن را دادیم به ایشان تا به هوا پرتاب کنند، که حالا اینطور مدعی شدهاند! یاللعجب…
راستش را بخواهید این یک فقره خیلیخیلی روی مخ هوشنگخانی ما بود و نمیدانستیم این ادعا را دیگر کجای دلمان بگذاریم، برای همین سراغ رباعیات حضرت خیام رفتیم و به نیت یافتن راهحل برای این داستان و یا حداقل یک جواب درستدرمان، آن را تورقی کردیم و از شانس خوبمان، آفتاب آمد دلیل آفتاب و چشممان به جمال یک دوبیتی ناب روشن شد که خیلی ذوق و شوق داریم آن را برای جنابتان بخوانیم تا شما هم متوجه بشوید که اساساً این صنعت ماهوارهسازی چه عمق و تاریخ و قدمتی در این کهن سرزمین پارسی دارد و همه نقشههای دیگران، بر آب است!
در کارگه مهواره زنی رفتم دوش دیدم دو هزار مه گویا و خموش!
ناگاه آن یکی رند، برآورد خروش کو ماهواره گر و ماهواره بر و ماه فروش!
دلمان میخواهد بدانیم، این متخصصان مدعی کشور شمالی، الان چه حرفی برای گفتن دارند، یکی نیست به ایشان بگوید که پدرآمرزیدهها ما کارگاه ماهوارهسازی داشتیم، وقتی هنوز اروپاییان فکر میکردند کرهزمین مرکز دنیاست! بعد شما میگویید این را ما ساختهایم، باز هم گلی به گوشه جمالتان که نگفتید خیام هم متعلق به ماست، هرچند اگر این دومی را میگفتید، بیشتر قابل تحمل و ایضاً قابل دفاع بود تا این خود سازنده ماهواره پنداری مزمن!
بگذریم…
هرچند ربطی ندارد، ولی همچین بیربط هم نیست! جنابان دولت فخیمه و بزرگواران برنامهای و اجرایی، بالاخره چه موقع قرار است تکلیف این افزایش حقوق بازنشستگان را معلوم کنید؟ چهار روز دیگر سال به نیمه میرسد، اینجور که پیش میرود رخت بعد از عید برای گِل منار خوب است! خرج و برج و کرایه و بیماری که معطل تصمیمگیری و امروز و فردا کردنها نمیماند و همینجور در حال بلعیدن مانده روح و روان و اعتبار و آرامش و جسم و جان و آبروی پدربزرگها و مادربزرگهای این سرزمین است که عمری را برای رشد و توسعه و بالندگی خانواده و کشور، زحمت کشیده و عمر و جوانی و سلامتی خود را فدا کردهاند! خب برادر، اخوی، استاد گرامی، هرکاری قرار است بکنید، انجام دهید، وقت تنگ است و زمان عمل به فریضه رو به پایان!
عرض کردیم که میدانیم،آن قصه ماهواره به این مستمری ماهانه ربطی ندارد، اما از آنجا که اعتبار و اعتمادمان ذرهذره جمع شده است، دلمان میخواهد مفت و راحت آن را حراج کرده و دیوار بیاعتمادی را استوار کنیم…!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.