داستان جدید ویزای استارت‌آپ و مهاجرت نخبگان!

  رئیس اتحادیه صادرکنندگان صنعت مخابرات ایران، اذعان کرد: داستان «ویزای استارت‌آپ» روایت غم‌انگیزی از تلاش یک کشور برای نخبه پروری و نخبه‌سازی و در نهایت قربانی نمودن این نخبه‌ها به دلیل عدم توجه به عنصر سرمایه اجتماعی است که دولت باید از طریق بسترسازی و اعتماد به سرمایه انسانی و دانشی به‌عنوان یک سرمایه […]

 

رئیس اتحادیه صادرکنندگان صنعت مخابرات ایران، اذعان کرد: داستان «ویزای استارت‌آپ» روایت غم‌انگیزی از تلاش یک کشور برای نخبه پروری و نخبه‌سازی و در نهایت قربانی نمودن این نخبه‌ها به دلیل عدم توجه به عنصر سرمایه اجتماعی است که دولت باید از طریق بسترسازی و اعتماد به سرمایه انسانی و دانشی به‌عنوان یک سرمایه اجتماعی و خلق روحیه میهندوستی به جای میهنگریزی، کمک کند تا متخصصان کشورمان به جای فرار از کشور و خدمت به غیر، به‌عنوان سربازان اقتصادی، در داخل کشور انجام وظیفه نمایند. داوود ادیب؛ رئیس اتحادیه صادرکنندگان صنعت مخابرات ایران، در گفت‌وگو با سیتنا، به موضوع چالش‌های استارت‌آپ‌ها در کشور ما و لزوم توجه ویژه به این کسب‌وکارها برای رفع موانع توسعه‌ای پرداخته است که مشروح آن به قرار ذیل است.

اصلی‌ترین موانع استارت‌آپ‌ها و شرکت‌های دانش‌بنیان را در چه زمینه‌هایی می‌دانید؟

براساس تعاریف غالب، استارت‌آپ به یک شرکت یا کسب‌وکار گفته می‌شود که براساس فعالیت‌های مبتنی بر فناوری و کارآفرینی ایجاد شده‌ و در ابتدای مرحله تجاری‌سازی قرار داشته و در راستای تولید یا خدمات، راه‌حلی نوآورانه و دوام‌پذیر برای رفع یک نیاز ضروری در جامعه و بازار شکل گرفته ‌باشد. بروز یک فعالیت استارت‌آپی با توجه به اینکه عنصر کارافرینی در آن وجود دارد تابع ریسک و استقبال از خطر بوده و براساس این مقوله است که یک شرکت استارت‌آپی با یک تولید یا خدمت استارت‌آپی به وجود می‌آید. این موضوع از زمان شکل گیری تا زمان بروز می‌باشد که یک شرکت استارت‌آپی نمایان شده و به عبارتی ظهور می‌یابد. این در حالی است که ادامه فعالیت یک شرکت استارت‌آپی تابع این قوانین نیست و می‌بایست از فضای عدم قطعیت به فضای دارای قطعیت شیفت پیدا نماید. به عبارتی می‌توان چنین بیان کرد که اگرچه فعالیت‌های اولیه در شرایط عدم قطعیت و همراه با ریسک اتفاق می‌افتد و فلسفه یک فعل کارآفرینانه چنین است، اما در فاز بعدی که این محصول یا خدمت می‌خواهد به صورت مستمر در فرآیند تولید و توسعه قرار گیرد می‌بایست شرایط متفاوتی را تجربه نماید. اصلی‌ترین موانع شرکت‌های استارت‌آپ یا دانش‌بنیان بعد از بروز و تجلی محصول یا خدمتشان، سیاست‌گذاری‌های اقتصادی غافلگیرانه، عدم تجانس شاخص‌های سهولت فضای کسب‌وکار با معیارهای جهانی، مخاطرات مرتبط با دارایی‌های معنوی محافظت نشده، ناهمگرایی سازمان‌های حاکمیتی در رفتارهای چند سویه در برخورد با این شرکت‌ها که برایند حمایت از سوی بعضی از سازمان‌ها در مقابل سرکوب برخی دیگر از آنها منفی می‌باشد و همچنین قانون گذاری‌های سریع و عجولانه و عدم وجود ضمانت اجرایی برای برخی از قوانین حمایتی جزء مشکلات اساسی است که شرکت‌های دانش‌بنیان و استارت‌آپ‌ها با آنها روبه‌رو هستند. به‌عنوان یکی از مشکلات عمومی کسب‌وکاری موضوع قراردادهای یک طرفه بین شرکت‌ها، چه دانش‌بنیان و استارت‌آپی و چه سایر شرکت‌ها با کارفرماهای دولتی شان به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین چالش‌هایی است که رفع آن می‌تواند مشکلات کسب‌وکاری را در حوزه‌های مختلف مرتفع سازد. تنظیمگری و رگولاتوری یکی از وظایفی است که نهادهای دولتی در برابر شرکت‌های دانش‌بنیان برای خود وضع کرده‌اند، اغلب هم نهادهای دولتی که نقش تنظیم گر را بازی می‌کنند به‌عنوان رقیب استارت‌آپ‌ها هم تبدیل می‌شوند، این رویه چه آثار سوئی دارد و آیا این رویه منجر به فرار سرمایه‌ها نمی‌شود؟ بله دقیقاً چنین است و در برخی از حوزه‌ها شاهد چنین موضوعاتی هستیم که این امر می‌تواند در کوتاه‌مدت باعث نابودی صنعت مرتبط شود. ما امروز نیازمند یک دولت کوچک، چابک و با ماهیت توسعه‌گرا و با نقش توانمندساز هستیم. مداخله دولت می‌بایست در چارچوب مفهوم دولت «توسعه‌گرا» تجلی پیدا نماید؛ دولت توسعه‌گرایی که بتواند با ماهیت پرورش‌گری و توسعه‌ای به ایفای نقشی متفاوت از دولت‌های غیرتوسعهگرا که در سال‌های پیشین با آنها مواجه بوده‌ایم، پرداخته و زمینه‌های تحول و توسعه صنعتی در ابعاد مختلف را فراهم نماید. این موضوعی است که در کشور ما بویژه در حوزه صنعت سالیان سال است که مورد بی‌توجهی قرار گرفته است. با توجه به اینکه طی یک سال اخیر میزان مهاجرت گروهی استارت‌آپ‌ها بیشتر شده است، تعطیلی کسب‌وکارهای دانش‌بنیان و استارت‌آپی و یا اعمال محدودیت، چه تبعاتی مثل مهاجرت فعالان این حوزه و سرمایه‌گذارانی که علاقه‌مند به سرمایه‌گذاری در این زمینه هستند به دنبال دارد؟ متأسفانه در چند سال اخیر، تصمیمات با طرح موضوعات بی‌موقع، عجولانه و بدون کارشناسی متعددی در حوزه‌های مختلف کاری و اجتماعی و در رأس آنها طرح معروف به صیانت روبه‌رو بوده است. ما با طرح موضوعات غیرکارشناسی شده و القای ترس از نبود فرصت‌های شغلی مبتنی بر کسب‌وکارهای فناورانه و جدید، اضطراب و فشارهای غیرمنطقی به جوانان وارد ساخته و با دشمنان‌مان در فرار مغزها و خروج نخبگان از کشور همراهی نموده ایم. فرار مغزها زاییده کاهش اعتماد در جامعه است و آشکار است که افزایش سطح اعتماد بین دولت و آحاد جامعه و از جمله بخش‌های حساس جامعه که طیف وسیعی از دانشجویان و نخبه‌ها را در بر دارد و درک صحیح دولت از نیازها و حقوق اولیه و حفظ کرامت انسانی آنها می‌تواند سطح وفاداری و ماندگاری بخش فرهیخته جامعه را افزایش دهد. یکی دیگر از نگرانی‌هایی که در حال جدی‌تر شدن است پیگیری «ویزای استارت‌آپ» توسط برخی از تیم‌های دانش‌بنیان و استارت‌آپی است، این موضوع چه تبعات و نگرانی‌هایی را ایجاد می‌کند و راهکار دولت در این زمینه چه باید باشد؟ ویزای استارت‌آپ امروز از جمله ویزاهای پرطرفدار برای متخصصان و فعالان کشورمان در حوزه کسب‌وکارهای نوین است که در برنامه کاری برخی از دولت‌ها قرار گرفته است. رویکرد ارایهدهندگان این ویزا‌ها به شکلی است که حداکثر تا پنج مؤسس یک شرکت و خانواده‌های بلافصل آن‌ها می‌توانند از طریق درخواست برای ویزای کار یا اقامت دائم مهاجرت نمایند و طبیعی است که با این مهاجرت‌ها منابع دانشی و سرمایه اجتماعی قابل‌ملاحظه‌ای از کشور خارج می‌گردند. امروز همه اندیشمندان و صاحبان‌ نظر معتقد به این موضوع هستند که بخش اعظم توسعه و تحول که در سال‌های اخیر و نه‌چندان دور در کشورهای توسعه یافته به وجود آمده است، متأثر و نشأت گرفته از عنصر سرمایه اجتماعی می‌باشد و بدیهی است که یکی از اصلی‌ترین عناصر سرمایه‌های اجتماعی در هر کشوری کارآفرینان، شرکت‌های خلاق و استارت‌آپ‌ها می‌باشند. کشورهایی که به درک درستی از این موضوع رسیده اند بسترهای حمایتی مناسبی را برای نخبگان خود فراهم کرده‌اند و با حمایت مادی و معنوی این قشر ارزش‌ساز توانسته‌اند مانع از فرار متخصصان خود، چه به صورت انفرادی و چه گروهی در قالب تیم‌های کاری شوند. امروز داستان «ویزای استارت‌آپ» روایت غم‌انگیزی است که روایت از تلاش یک کشور برای نخبه‌پروری و نخبه‌سازی و در نهایت قربانی نمودن این نخبه‌ها به دلیل عدم توجه به عنصر سرمایه اجتماعی است. دولت باید از طریق بسترسازی و اعتمادسازی به سرمایه انسانی و دانشی به‌عنوان یک سرمایه اجتماعی و خلق روحیه میهن دوستی به جای میهن‌گریزی کمک کند تا متخصصین کشورمان به جای فرار از کشور و خدمت به غیر، به‌عنوان سربازان اقتصادی کشور در داخل، انجام وظیفه نمایند؛ این موضوع محقق نمی‌گردد مگر با سهولت شاخص‌های کسب‌وکار، احترام به ارزش‌های انسانی و پرورش احساس تعلق که امیدوار هستیم که شعارهای سال ۱۴۰۱ بتواند ضمن تبدیل به عمل از این فاجعه بزرگ «فرار مغزها» جلوگیری نماید.