حرفهای خودی و بیخودی منبع، مأخذ، مرجع، مرکز! قبل از اینکه خودمان بفهمیم چه تیتر ارزشمندی انتخاب کردیم، قطعاً شما جنابان متوجه شدید که از این یادداشت چیز درستدرمانی حاصل نمیشود که گفتهاند، متنی که نکوست از تیترش پیداست! علیایحال با توجه به اینکه یکی از وظایف خودخواسته قاطبه متولیان و مسؤولان و مدیران […]
حرفهای خودی و بیخودی
منبع، مأخذ، مرجع، مرکز!
قبل از اینکه خودمان بفهمیم چه تیتر ارزشمندی انتخاب کردیم، قطعاً شما جنابان متوجه شدید که از این یادداشت چیز درستدرمانی حاصل نمیشود که گفتهاند، متنی که نکوست از تیترش پیداست!
علیایحال با توجه به اینکه یکی از وظایف خودخواسته قاطبه متولیان و مسؤولان و مدیران این مرز و بوم ارائه آمار از رشد و ارتقاء و تحول و پیشرفت حوزه مسؤولیت و دیگر حوزههای مورد لطف و نظرشان است و این اقدام را جزء لاینفک و حتی مهمترین وظیفه سازمانی، شخصی، ملی و چه بسا بینالمللی خود دانسته و رسیدن به همه اهداف و ایضاً سر منزل مقصود و مقبولیت را از این مسیر میدانند! خواستیم خدمت این بزرگواران عزیز عرض کنیم که لطفاً و خواهشاً و التماساً هرچند آمارگویی و آماردرمانی و خدایناخواسته آمارسازی و آماربازی نه اصل است و نه فرع، بلکه ماحصل اقدام و عمل است و مُشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید، ولی به هرحال استدعا داریم، لااقل منبعد هر موقع آماری ارایه دادید، بفرمایید منبع و مأخذ و مرجع و مرکزی که این آمار را احصاء یا صادر کرده است، کدام واحد و سازمان و نهاد و شخص و جناح و دسته و باند است؟
اینجوری هم که هر موقع عزیز مسؤول و یا بزرگوار مربوطی در ارائه گزارش اقدامات و تحولات و بازخورد و نتایج عینی و ملموس و کسب رضایت جامعه هدف و دستیابی به دستاوردهای بزرگ، در تنگنا قرار میگیرد، فیالفور به سراغ آمار رفته و یک خروار آمار ربط و بیربط و مهم و غیرمهم و زبانمال لال درست و غلط را آوار کنند روی گوش و فکر و ذهن مخاطبان که مثلاً هم خودی نشان داده باشند و هم اوضاع شیر تو شیر شده و مستمعین حواسشان از پیگیری آن دستاورد و نتیجهای که مربوط به ماهیت وجودی واحد و سازمان و اداره و دستگاهی هست که ایشان متولی آن هستند، پرت شود! و فکر میکنند که همه را مات و مبهوتِ هنرمندی خود کردهاند ولی در واقع با یک تیر دو نشان زدهاند، هم نشان دادهاند چیز درستدرمان و قابل اتکایی برای ارائه ندارند و هم بخشی از اعتماد فیمابین خود و مخاطبین (اگر هنوز چیزی باقی مانده باشد) را دود میکنند و به هوا میفرستند، البته همانطور که عرض شد، جنابشان فکر میکنند که کاری کردند کارستان و همه را کیش و مات تردستی آماری خود نمودهاند و برای همین است که در نشئهای شیرین فرو رفته و معمولاً بعد از چند بار ارائه این مدل هنرنماییها، خودشان هم باور میکنند که مدیری بینظیر و کاردانی کمنظیر بوده و فتحالفتوح کردهاند!
نمیدانم در شرق و غرب و ینگه دنیا و چین و ماچین، اوضاع و احوال چگونه است و اگر مقام و مسؤولی آمار و اطلاعاتی اعلام کرد که دقیق و منطبق بر واقعیت نبود و یا خلاف واقع و ساختگی و مندرآوردی بود با ایشان چه معاملهای میکنند، در ظاهر تأیید و در دل دعای سخت میکنند، به روی مبارک نیاورده و لبخند ملیح تحویل میدهند، شاکی شده و طرف را نقرهداغ میکنند و یا بسته به ربط و خط و وصل گوینده، هریک از موارد فوقالذکر را جاری و ساری میکنند!
نظر هوشنگخانی ما این است که بهتر است قبول نماییم که دوره آمار دادن و پاسخ ندادن گذشته است ولی مشکل اینجاست که برخی از ماها همچنان در دوران پیش از میلاد شبکه اجتماعی بهسر میبریم و روی آگاهی و اطلاعرسانی صاحبنظران و متخصصان و ایضاً سرعت نور انتشار و همهفهمی نکته به نکته و واو به واو حرف و ادعا و آمار و اطلاعات بیان شده، حساب باز نمیکنیم و اگر هم همه چیز را میدانیم، باز به چهارنفر اطرافیان و دایره خودیها و بهبه و چهچه ایشان دلخوش کرده و این خوبان را به عالمی نفروشیم!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.