حرفهای خودی و بیخودی از کجا به کجا تا ناکجا! در خبر است که بالاخره برخی مسؤولان از مهاجرت و سفرهای بدون بازگشت دانشجویان سال آخر پزشکی و دندانپزشکی با خبر شدهاند و برای جلوگیری از این اتفاق نامیمون، تدبیر کردهاند که وثیقههای سنگین اخذ کنند تا هزینه رفتن از فایده ماندن بیشتر شود […]
حرفهای خودی و بیخودی
از کجا به کجا تا ناکجا!
در خبر است که بالاخره برخی مسؤولان از مهاجرت و سفرهای بدون بازگشت دانشجویان سال آخر پزشکی و دندانپزشکی با خبر شدهاند و برای جلوگیری از این اتفاق نامیمون، تدبیر کردهاند که وثیقههای سنگین اخذ کنند تا هزینه رفتن از فایده ماندن بیشتر شود و این فارغالتحصیلان نوپا، پای برگشت به ماممیهن داشته و کنگر خورده و لنگر نیندازند و یا عجالتاً از خیر رفتن بگذرند تا آبها از آسیاب افتاده و قانون جدید به تیر غیبی گرفتار و یا طرح و تعهدشان تمام شده و آزاد و رها شوند!
البته اینکه چرا متولیان به جای سخت و غامض کردن رفتن، فکری برای به سامان و جذاب کردن شرایط ماندن نکردهاند، سؤالی است که جنابمان با همه هوشنگخانی به پاسخ آن نرسیدهایم و قطع بهیقین بزرگواران تصمیمگیر و تصمیمساز به آن فکر هم نکردهاند، چه رسد پاسخ و ادلهای درخور!
اینکه چرا دانشجویان سالهای آخر و آن تازه مدرکگرفتهها به جای آنکه طبق تعهد و قرار، خدمت به کشور و جامعه را شروع کنند، آهنگ رفتن و شانه خالی کردن از مسؤولیت و تعهد را ساز میکنند، سؤال دیگری است که احیاناً به میزان دلبستگی و وابستگی به ماممیهن و شوق خدمت به مردم ربطی نداشته و هرچه هست زیر سر میزان رفاه و فرصتهای پیشرو و پول بیزبان است! هزینه شدن بیتالمال و مدیون بودن به جامعه هم ظاهراً آنقدر زوری ندارد که پای ایشان را در مسیر رفتن بلرزاند.
به هرحال این رفتن و مهاجرت و سفر طولانیمدت فارغالتحصیلان و متخصصان و نخبگان و کارآفرینان و دانشبنیانها و اخیراً پلتفرمها، شده است قصه هر روزه این ملک و بعید نیست که اگر با همین دست فرمان به پیش رود چند سالی دیگر وضعیت طوری میشود که از جمع آنهایی که دستشان به دهانشان میرسد و توان و مهارت و هنر و کفایتی دارند، رفتهها از ماندهها پیشی بگیرد و بشود آنچه نباید بشود.
البته اینکه برخی مسؤولان پیشدستی کردهاند و خود را برای میزبانی نخبهها و مهاجران خارجی کاربلد مهیا میکنند و بساط و ابزار آن را تدارک میبینند (آدمی میماند که چگونه است که جذب خارجی نخبه سادهتر از حفظ هموطن نخبه است) به هرحال خبری بسیار مسرتبخش است که لااقل این بزرگواران حجم و عمق مصیبت را درک کردهاند که گروهی به دنبال جذب بینالمللی رفتهاند و عدهای هشدار انقریب بودن واردات پزشک متخصص و عمومی و جراح را گوشزد میکنند!
به هرحال اینکه از رویای توسعه روزافزون و جذب سرمایههای خارجی و بهشت سرمایهگذاران و هاب و قطب منطقهای و رفاه و نرخ رشد و درآمد سرانه بالا و تراز اول، کار به زمزمه واردات پزشک و جذب نخبه بیگانه و لابد چهار روز دیگر متخصصان رشتههای دیگر رسیده است و سرمایهها مسیر ترکیه و آسیایدور و میانه و اروپا و ینگه دنیا را در پیش گرفتهاند، معلوم است که کمیت برنامهریزی و هدفگذاری و اجراء و سیاست و کیاست و تدبیرمان لنگ میزند که آب و خاک و تعلقات و مهر به مردم و شوق خدمت به هممیهن و… توان و یارای جلوگیری از رفتنها را ندارد!
تا یادمان نرفته است این را هم بگوییم که بهقول یکی از وکلا که مهاجرت آقازادهها در راستای خدمت کردن به کشور است، در تکمیل فرمایش ایشان باید بگوییم که قطع بهیقین همراهی والدین و اطرافیان (خصوصاً آنهاییکه مسؤولیت و سمتی دارند) با این فرزندان مهاجر، تکمیل و مضاعفکننده لطف و خدمت به جامعه و خلقا… خواهد بود و بهتر است، دست بجنبانند که وقت تنگ است و دریای بیکران خدمت در انتظار!
بیشک جناب رئیسجمهور هم بر همین مبنا فرمایش کردندکه فرزند رفت، پدر هم برود…!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.