از گران‌فروشی تا گران‌حسابی!

                     حرف‌های خودی و بی‌خودی از گران‌فروشی تا گران‌حسابی! نمی‌دانم چند بار در مورد گران‌فروشی کالا و یا خدمات با صاحب کسب و کار مربوطه صحبت کرده‌اید، البته منظورم اعتراض و یا تُندی نیست، فقط سؤال کرده باشید که جناب! چرا هزینه فلان خدمات اینقدر شد و یا چرا بهمان کالا چنین قیمتی خورده است؟ […]

                     حرف‌های خودی و بی‌خودی

از گران‌فروشی تا گران‌حسابی!

نمی‌دانم چند بار در مورد گران‌فروشی کالا و یا خدمات با صاحب کسب و کار مربوطه صحبت کرده‌اید، البته منظورم اعتراض و یا تُندی نیست، فقط سؤال کرده باشید که جناب! چرا هزینه فلان خدمات اینقدر شد و یا چرا بهمان کالا چنین قیمتی خورده است؟ شخص شخیص خودمان! به کرات از این دست سؤالات پرسیده‌ام و به ندرت جواب درست‌درمان و قانع‌کننده‌ای شنیده‌ام، عجالتاً قصد ندارم جواب آن عزیزان را بازگو و تحلیل کنم، فقط جالب است که اکثراً بهای تمام شده بالا را دلیل گرانی آن کالا و یا خدمات اعلام کرده و اکثراً از سود کم و منصفانه خودشان حرف زده و اینکه خیلی هم صرف ندارد و از این قصه‌ها…!

البته بوده‌اند کسانی هم که یکجوری جواب داده‌اند که دو ریالی مبارک‌مان افتاده است که اینکه چرا قیمت بالاست، به شما ربطی ندارد، می‌خواهی بخر نمی‌خواهی نخر! بماند که معدودی هم بوده‌اند که از صحبت کردن تلویحی و در پرده و مبهم خوششان نمی‌آمده و در چشمان مبارک‌مان زُل زده و فرمایش کرده‌اند، همینه که هست…!

فقط می‌خواستم عرض کنم که صدی به نود حضراتی که بهای تمام شده شامل هزینه جاری و میزان کرایه فروشگاه یا کارگاه و هزینه ایاب و ذهاب و حمل بار و خرابی و برگشتی محصول و دارایی و بیمه و پول شاگرد و نیروی انسانی و سربه‌فلک کشیدن قیمت متریال اولیه و قس‌علیهذا را مطرح می‌فرمایند، جوری اعداد را متورم و غلو شده کنار هم می‌گذارند که در آخر کار به سؤال‌کننده بقبولانند اساساً کسب و کارشان سودده نیست و همین روزهاست که در و دکان را تعطیل کرده و جمعش کنند!

البته این عارضه اغراق و دست‌بالا در نظر گرفتن هزینه‌ها، آنقدرها هم که فکر کنید با توضیح و حساب و کتاب و توجیه، قابل بهبود نیست، چون خود خواسته است و نهایتش هم که اشتباه محاسباتی را به ایشان ثابت کنی، می‌رسیم به عبارت طلایی همینه که هست!

جالب است که چند وقتی است که این عارضه، به‌جز در گران‌فروشی مستدل، به گران‌حسابی هزینه‌ها هم تسری پیدا کرده است و دیده شده که برای برآورد هزینه معیشت و سبد هزینه خانوار از آن استفاده می‌شود. فی‌المثل می‌خواهند حساب کنند که هزینه ماهیانه معیشت یک خانواده چهار نفره چقدر می‌شود، یا هزینه اجاره و ایاب و ذهاب و پوشاک و تحصیل و… چقدر است، جوری اعداد را کنار هم می‌آورند و از هر کالا بهترین و گران‌ترین و ایضاً بیشترین میزان را انتخاب می‌کنند که اخیراً جنابمان با عدد عجیب ۳۰ میلیونی هزینه ماهیانه سبد خانوار چهار نفره روبه‌رو شدیم!

البته منباب کنجکاوی جزییات اقلام و قیمت‌های اعلامی را نگاهی انداخته و خودمان هم حساب و کتاب کردیم، ولی هرچند همه چیز را دست‌بالا و مرغوب به حساب آورده بودند، باز عدد آنقدرها نمی‌شد ولی به هرحال سر و تَه کار را با ذکر چند نقل‌قول و ضریب‌های مربوطه و یکی، دو تا خطای محاسباتی، به‌هم آورده و حتی نهایتاً از عدد ۳۰ میلیون تومان هم فراتر رفته بودند!

اینکه چرا وقتی می‌خواهیم گران‌فروشی خود را توجیه کنیم هزار و یک دلیل می‌آوریم و قصه و روایت و حکایت سرهم کرده و طرف مقابل را ساده‌لوح فرض می‌کنیم، دلیل و تکلیفش معلوم است، به هرحال کاسب گرانمایه به دنبال سود و منفعت خود است، از هر راهی که شد و با هر وسیله و توجیه و روشی!

اما اینکه وقتی می‌خواهیم هزینه‌های یک خانواده را در این وانفسای تورم و مصیبت حساب کنیم که خود به خود همه چیز چند برابر شده و گرانی افسار پاره کرده و مصیبت و دلمردگی بسیاری از خلق‌ا… را گرفتار کرده است، چرا اینقدر همه چیز را دوبله سوبله حساب می‌کنیم؟ می‌خواهیم مردم بینوا بیشتر و عمیق‌تر درد و رنج تحمل کنند، افسرده و ناامیدتر شوند، یا خیر سرمان قصد دلسوزی و نقادی داریم و می‌خواهیم مسؤولین را از عمق فاجعه آگاه کنیم ولی راهش را بلد نیستیم؟

                                               هوشنگ‌خان