مرغ‌هایی با بال عقاب!

                     حرف‌های خودی و بی‌خودی  مرغ‌هایی با بال عقاب! کلاً حال و هوای قیمت‌ها همیشه اینجور بوده و احتمالاً خواهد بود، وقتی اوضاع شیر تو شیر و دلار و طلا صعودی، آفتاب سال نو و اول مهر زده شده و یا بالاخره یک بهانه‌ای برای گران کردن قیمت‌ها پیدا شده است، قیمت همه اقلام بالا […]

                     حرف‌های خودی و بی‌خودی

 مرغ‌هایی با بال عقاب!

کلاً حال و هوای قیمت‌ها همیشه اینجور بوده و احتمالاً خواهد بود، وقتی اوضاع شیر تو شیر و دلار و طلا صعودی، آفتاب سال نو و اول مهر زده شده و یا بالاخره یک بهانه‌ای برای گران کردن قیمت‌ها پیدا شده است، قیمت همه اقلام بالا می‌رود، خیلی هم کاری ندارند که چطور ربط خود را به گرانی‌های دیگر ثابت کنند! ولی وقتی قیمت ارز نزولی می‌شود، فلان دلیل و بهمان بهانه حل و فصل می‌شود و یا حتی سوبسید و یارانه برای ارزان شدن به آن کالا تعلق می‌گیرد، باز فرقی برای قیمت‌ها ندارد، آب از آب تکان نمی‌خورد، تکان تکان هم نمی‌خورد!

 در فقره افزایش قیمت‌های مردمی‌سازی اقتصاد یا همان هدفمندسازی به روش دولت جوانبخت، همین قصه پُرتکرار، مکرر شد، قیمت‌ها یک‌دفعه دو تا سه برابر رفت بالا، ظاهراً دلیلش هم این بود که هم ارز دولتی حذف شده و با دلار نیمایی به حساب اقلام رسیده‌اند! و هم قیمت جهانی حبوبات و گندم و روغن و شکر به‌خاطر جنگ شمالگان، گران شده است و این شد که یک‌دفعه همچین آپرگاد سنگینی روی صورت نحیف خلق‌ا… نشست تا بیش از پیش گونه‌هایشان گُل بیفتد و صورتشان سرخ بماند!

اما با کاهش قیمت جهانی روغن و گندم و نهاده‌های دامی و حبوبات، قیمت‌های داخلی حتی خم به ابرو هم نیاوردند و عزیزان واردکننده و یا توزیع‌کننده و شاید هم هر سه! این وسط سود مضاعفی در جیب مبارک می‌گذارند و صدایش را هم کسی در نمی‌آورد، بالاخره مردم ندار که نیستند، باید این رفاه و آسایش و فراوانی را با تاجر و بازرگان و توزیع‌کننده و دیگران، تقسیم و تسهیم کنند تا لابد عدالت برقرار شود!

  اما پدیده این روزهای بازار، سرور پرندگان جهان، جناب مرغ افسانه‌ای است که انگار بال عقاب درآورده و در کسری از زمان، خود را به قله‌های مرتفع قیمتی رساند، چیزی نزدیک به سه برابر قیمت‌های قبل از مردمی‌سازی اقتصاد! این وسط حال و هوای مسؤولین مربوطین و صحبت‌ها و بیاناتشان دیدنی و شنیدنی است که همچنان بر قیمت ۵۹۸۰۰ تومان اصرار و ابرام دارند و فروش با قیمت بالاتر را خلاف و گران‌فروشی می‌دانند ولی فقط تا همین جای قصه را تکرار می‌کنند و بازار و کسبه هم که گوشش به این حرف‌ها بدهکار نیست، راه خودش را می‌رود و این خلق‌ا… بینوا هستند که مرغی که سال گذشته، در اوج فربهی و گردن‌فرازی، خانه پرش پا جا پای بوقلمون گذاشته بود را این‌بار با هیبت عقاب و قوش و باز به نظاره بنشینند (خوردنش که دیگر در حال قدیمی شدن است)!

 دارو هم که قربانش بروم، برای خودش می‌تازد و کسی جلودارش نیست، اما هرچند وقت یکبار، از کمبود فلان دارو و بهمان شربت و بیسار آمپول حرف می‌زنند که خلایق گرانی را روی چشم بگذارند و همین که دارویی هست که به بدن بزنند شاکر باشند از این همه امنیت دارویی…!

 تا آنجا که فهم هوشنگ‌خانی ما قد می‌دهد امورات کشورداری و تجارت و مالی و تولید و توزیع و درس و تحصیل و خارجه و کار و فرهنگ و… هرکدام دم و دستگاه و مسؤول و مربوط جداگانه‌ای دارد، اما اینکه چرا عزیزان مسؤول قیمت‌ها و تنظیم بازار و واردات و توزیع و فروش، این روزها در غیبت به‌سر می‌برند و انگار بازار برای خودش یله و رها تخت گاز می‌رود و کسی نیست ترمزدستی قیمت آن چهار قلم (بخوانید چهارصد قلم به صواب نزدیک‌تر است!) معروف را بکشد تا بیش از این روی زرد و بدن نحیف خلق‌ا… را مانند نیم‌نفسی که دارند به شماره نیندازد!

اگر قرار بر این بود که کار با یک هدفمندسازی نیم‌بند و انفجار قیمتی جدید و دو ریال یارانه نقدی و کرورکرور مردم کمر خم شده زیر مشکلات، به امان خدا رها شود، چه کاری بود که آن را شروع کردید و اینقدر اسم و رسم و لقب و برو بیا برای آن تدارک دیدید، یک کلام می‌فرمودید آن دلار دولتی ترجیحی پَر، بقیه‌اش هم هرچه قاعده بازار و دلال و سفته‌باز و بچه‌زرنگ‌ها تعیین کنند!

والا….

                                               هوشنگ‌خان