حرفهای خودی و بیخودی سیمرغ افسانهایست این! مجمعی کردند مرغان جهان، آنچه بودند آشکارا و نهان چون نگه کردیم آن سی مرغ زود، بیشک این تک مرغ! آن سیمرغ بود در تحیر جمله سرگردان شدیم، می ندانسته این گیج یا گم شدیم چون سوی مرغان کردندی نگاه، […]
حرفهای خودی و بیخودی
سیمرغ افسانهایست این!
مجمعی کردند مرغان جهان، آنچه بودند آشکارا و نهان
چون نگه کردیم آن سی مرغ زود، بیشک این تک مرغ! آن سیمرغ بود
در تحیر جمله سرگردان شدیم، می ندانسته این گیج یا گم شدیم
چون سوی مرغان کردندی نگاه، بود خود سیمرغ در آن جایگاه
ور به سوی جیب خویش کردیم نظر، بود این صنار، اندک در نظر
ور نظر در هر دو کردندی بهم، هر دو سیمرغ بودی بیش و کم
بود این یک، آن و آن یک، بود این، مرغ و تخممرغ سیمرغ است این؟
بعد از این مرغان فانی را به ناز، زانکه اسرار جفایند بعد از فنا
نیست شو تا پول آن از ره رسد، تا تو هستی، هست در تو کی رسد؟
نا رسیده، چون دهم من شرح آن، تن زنم چون مانده در واریز آن
جان تو یک سکه نیست این شامگاه، جز خموشی و نخوردن و راهی به چاه
این زمان باری سخن کردم تمام، کار، دست کاردان یابد، التیام…
جیب پر پول، گویندت سلام، اهل فن و اندیشه باید، والسلام
گفتیم اینبار از جناب عطار نیشابوری، سند رو کنیم تا شاید یک نفر پیدا شود و حرف ما را بخواند، بماند که ظاهراً راوی (خودمان را میفرماییم!) امانتداریاش مثل طبع شعرش، تعریفی نداشته و در مسیر دست به دست شدن، جرح و تعدیلی روا داشته، ناروا! ولی به هرحال نقض غرض نشده و بیراه چیزی گفته نشده است، که این مرغان پلاستیک پیچ در پشت ویترینها نه در قیافه و قد و قامت، که در بهاء و بزرگی قیمت، تنه به سیمرغ میزنند!
معلوم نیست که در این مملکت چه خبر است، این دیگر مرغ نیست شده است طلای سفید، چجوری حساب و کتاب میشود که یک مرغ لاجونی نصف استخوان، نصف چربی! توانسته بر قله قاف بنشیند و مردمان را در حسرت دیدار نگه دارد!
امروز دوستی میگفت؛ قیمت مرغ شده است فلان مقدار، البته مرغ دولتی همان قیمت حدود شصت هزارتومان است، به ایشان عرض کردم بزرگوار، مگر آن مردمیسازی اقتصاد را فراموش کردهایم، ناسلامتی این ۶۰ هزار، سقف قیمت و خانه پر آزاد در آزاد بود و عزیزان مسؤول حساب و کتاب کرده بودند با یله و رها کردن قیمت نهاده و بستن شیر دلار دولتی، مرغ خیلی هم مرغ باشد و بخواهد به آن بالابالاها بپرد، سرش به این سقف اعلام شده هم نمیرسد!
به هرحال خواستیم خدمت مسؤولین ارجمند و وزارتخانههای عریض و طویل جهاد کشاورزی و صنعت، معدن و تجارت (ماشاا… یک تریلی اسمشان را نمیکشد) و بزرگواران بازرسی و نظارت و گرانقدرهای اتحادیههای مربوطه عرض کنیم، این همه هیمنه و کبکبه و دبدبه، نمیتواند از پس یک قیمت مرغ و ایضاً تخممرغ برآید؟
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.