کوتاه، مبهم و مهم!

                     حرف‌های خودی و بی‌خودی کوتاه، مبهم و مهم! در خبرها آمده بود که حدود ۵۰ درصد از شهروندان تهرانی، مستأجر هستند، یعنی یک خط در میان افرادی که در سطح شهر می‌بینیم گرفتار قصه پرغصه رهن و اجاره و افزایش کهکشانی این یکی، دو ساله نرخ‌ها و مصیبت هرساله پیدا کردن مسکنی که هم […]

                     حرف‌های خودی و بی‌خودی

کوتاه، مبهم و مهم!

در خبرها آمده بود که حدود ۵۰ درصد از شهروندان تهرانی، مستأجر هستند، یعنی یک خط در میان افرادی که در سطح شهر می‌بینیم گرفتار قصه پرغصه رهن و اجاره و افزایش کهکشانی این یکی، دو ساله نرخ‌ها و مصیبت هرساله پیدا کردن مسکنی که هم در خور شأن و تعداد خانواده باشد، هم با مدرسه بچه‌ها و محل کار خیلی فاصله نداشته باشد و از همه مهم‌تر مبلغ اجاره‌بها و رهن با جیب مبارک سازگار باشد، اگر هم سازگار نیست لااقل با ضرب و زور و فروش وسیله‌ای از خانه و نمی‌دانم قرض و قوله و وام، قابل تأمین باشد. هستند!

خلاصه یعنی اینکه باید حواسمان باشد در این اوضاع و احوال گرگ و میشی و گرانی و پاییز برگ‌ریزان مهر و محبت و رواداری و غصه‌های وطن و مردم و تحریم و رانت و فساد و اختلاس و دشمن‌های در کمین نشسته و هزار و یک کوفت و زهرمار دیگر که حال و احوال و حوصله‌ای برای کسی باقی نگذاشته و همه ما نیاز به محبت و همدلی و دوست داشتن و دوست داشته شدن داریم، لااقل نیمی از مردم، علاوه بر همه این داستان‌ها، درد و مصیبت اجاره‌نشینی را نیز بر شانه‌های خسته خود تحمل می‌کنند و شاید ناشکیباتر، دلخسته‌تر و شکننده‌تر از بقیه هم باشند، البته احیاناً بیشتر از نصف خوانندگان این مرقومه، همسان و همگام با جنابمان اجاره‌نشینی را تجربه می‌کنند و یا تجربه کرده‌اند، بنابراین بهتر و بیشتر عمق تلاطم این روزگار را درک می‌کنند.

البته اینکه چرا قدیمی‌ها به اجاره‌نشینی و مستأجری، خوش‌نشینی می‌گفتند برای ما مکشوف نیست، چون از صدر تا ذیل این شرایط را که چند بار مرور کردم، هرچه هست، خوش‌نشینی نیست، شاید هم آن دوران مردم خانه‌دار و مالک و موجر، بیش از ما امروزی‌ها هوای مستأجر را داشتند، مهربان‌تر بودند، سخت نمی‌گرفتند، همینه که هست نمی‌گفتند، رواداری و مراقبت و حمایت از یکدیگر، عرف زمانه بود، برای همین مستأجری دیگر زحمت و سختی نداشت و خوش‌نشینی معرف دقیق‌تری از حال و روز ایشان بود!

به هرحال عرض ما این است که ملت حواسشان به یکدیگر باشد اوضاع به قدر کفایت سترگ و غامض و ممتنع هست، اگر نمی‌توانیم و یا نمی‌خواهیم، مرحمی باشیم بر دردها، آرامش‌بخشی باشیم برای غصه‌ها و حلالی بشویم برای مشکلات، لااقل با رفتار و گفتار و منش خودمان آن را برای همشهری و هم‌نوع، تلخ‌تر نکنیم، و ایضاً حضرات مسؤول و مدیر و تقنینی و قضایی و اجرایی، هرجور که می‌شود و راه دارد اجاره‌نشینی را به همان خوش‌نشینی سابق نزدیک و نزدیک‌تر کنند، راه دوری نمی‌رود خدا اجرتان دهد، به هرحال اگر جایی و در موضوعی برخی از مالکان و موجران نازنین، کم می‌گذارند، بالا می‌نشینند و سخت می‌گیرند، قانون و مقررات و حمایت و تسهیلات و راه‌های دیگر که ما بلد نیستیم و شما بلد هستید را به‌کار بگیرید تا این سال‌های پرالتهاب بگذرد.

در خبر است که خط فقر به حدود ۱۸ میلیون رسیده است که قاعدتاً حدود ۴۰ درصدی (اگر بیشتر نباشد) از این مبلغ، تمام و کمال مربوط به اجاره‌بهاء و هزینه تأمین رهن و پول پیش است، نمی‌دانم وقتی حقوق بسیاری از مردم در حدود شش، هفت میلیون و قاطبه مردم کمتر از ۱۰ میلیون است، یعنی کلاً به‌غیر از درصدی ناچیز، همه ما در ذیل سایه طویل فقر، روزگار سپری می‌کنیم و فقرای امت حساب می‌شویم! اینجور که جلوه خوبی ندارد، بهتر است خودمان دست به‌کار شده و برای حفظ ظاهر هم که شده اسم این خط را عوض کنیم، یا همانند خیلی از مشکلات و مسائل و مصائب کشور که فرض شده حلش می‌کنیم، این را هم حل شده فرض کنیم و آن چهارتا صفر در حال سفر را از جلو این عدد برداشته و آن را به واحد پول جدید که هنوز اسمی برایش نگذاشتند ولی رسم و راهش در جریان است، تغییر دهند! تا در ظاهر هم که شده دلمان خوش شود وقتی خط فقر را در زیر پا می‌بینیم و نه چتر بر سر!