حرفهای خودی و بیخودی منتقدین مسؤول! یکی از چیزهایی که ما ملت همیشه در صحنه باید به آن افتخار کنیم، این است که اقدامات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی که توسط مسؤولین و متولیان امور انجام شده است، همواره در بوته نقد و انتقاد قرار گرفته، میگیرد و خواهد گرفت، مهمتر از آن، این است […]
حرفهای خودی و بیخودی
منتقدین مسؤول!
یکی از چیزهایی که ما ملت همیشه در صحنه باید به آن افتخار کنیم، این است که اقدامات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی که توسط مسؤولین و متولیان امور انجام شده است، همواره در بوته نقد و انتقاد قرار گرفته، میگیرد و خواهد گرفت، مهمتر از آن، این است که دولتها نسبت به منتقدین روی خوش نشان میدهند تا آنجا که بهطور معمول مهمترین و جدیترین منتقدان اقدامات و تصمیمات و رویکردها، خودشان مسؤول و متولی هستند و در عین حالی که سکان اجرایی و تقنینی را در دست دارند، نقدهای گزنده و سفت و محکمی هم به اجراییات و نتایج دارند!
حکایت یک چشم شادی یک چشم غم شده، کار به حدی مهم و سخت است که کافی است برای لحظهای خود را بهجای یکی از مسؤولین فرهنگی، اقتصادی، برنامهای، صنعتی و گردشگری، ورزشی، آموزشی و پرورشی، بانکی، کشاورزی و خیل عظیم مسؤولان و مربوطان و ناظران و بازرسان و تصمیمگیران بگذارید که با کلی تلاش و زحمت و سعی و خطا و برنامهریزی و حرص و جوش، یک اقدام، پیگیری و تصمیمی را به اجراء در میآورند، قانون و مقرراتی را تبیین و تدوین میکنند، برنامه و بودجهای را حساب و کتاب کرده و میبندند، نظارت و بازرسی و کنترل را به سرانجام میرسانند و بعد از همه این کارها به نتایج حاصله نگاهی میاندازند و از آنجا که بسیار حساس و نکتهسنج و ریزبین هستند، میبینند که این نتایج با منویات قلبی و فکری و استاندارد و شاید هم منطق و قاعده و یا حتی قانون و مقررات، تومانی چند سنت! فاصله دارد، پا روی منیت و غرور خود گذاشته و پرچم انتقاد را برافراشته و به عالم و آدم عارض میشوند…!
البته یک نکته مغفول نماند که برخی حضرات مسؤول، نقاد و منتقد جدی بر نتایج اقدامات و فعالیتهای خود هستند، ولی همه کس را مقصر وضعیت پیشآمده میدانند اِلا جناب شخص شخیص خودشان! حتی دیده شده است که سالها پس از مسؤولیت هم همچنان کسوت منتقد و معترض و مطالبهگری خود را حفظ کرده و حتی ساحت و حجم و اندازهاش را هم گسترش داده و چنان بر شرایط موجود میتازند که انگار نه انگار وضعیت فعلی، به هنر و کفایت و درایت جنابشان هم خط و ربط دارد. انگار دوران ایشان طلایی و مدینهفاضله و در اوج نظم و قاعده و ترتیب و رضایت همگان و سامان بوده است و با غروب آفتاب ریاست و مدیریت ایشان، یکباره همه چیز فرو ریخته و چند سال به قهقرا رفته است!
البته قصد نداشتیم که نقد و انتقاد را زیر سؤال ببریم، ولی اینکه یک نفر بتواند هم امورات فلان موضوع اقتصادی و صنعتی، آموزشی را در دست داشته باشد و هم در کسوت مطالبهگر، باب نقد را مفتوح و از نتایج کار اعلام عدم رضایت کرده و در مقام پرسشگر به دنبال علت و علل و مسؤول کارنابلد بگردد و یا تا همین چند وقت پیش در مسند رئیس و مدیرکل امورات جاریه را در ید با کفایت خود داشته است، ولی بعد از گذشت چهارصباحی یک کرور عیب و ایراد و ضعف و آسیبشناسی را از حوزه مسؤولیت خود لیست کرده و همه آنها را مرهون حضور مدیر و رئیس جدید بداند، بهطور کل نوبر است چه آن مدیر وقت و چه آن مدیر دیروقت!
بهنظر میرسد اگر اداره و دستگاه و یا حتی وزارتخانهای با عنوان: «مسؤول وضع موجود» تأسیس میگردید که تمامی کم وکسری و ضعف و مشکلات ناشی از اقدامات مسؤولان را برعهده میگرفت و آن مواردی را که از قلم میانداخت، توسط دیگر مسؤولین به حساب ایشان، سند میخورد و بهطور کلی، همه خوبی و درستی و به قاعدهها بهنام مسؤولان وقت و همه ناکارآمدی و اشتباه و نواقص و بینظمیها بر گردن وزارت مسؤول وضع موجود قرار میگرفت! چه گل و بلبلی میشد… .
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.