معماری ارگانیک، همگامی با طبیعت را تجویز میکند فرانک لوید رایت (Frank Lioyd Wright) یکی از پیشگامان معماری نوین و سبک خاصی از معماری است که از آن تحت عنوان «معماری ارگانیک» یاد میشود. به گزارش سینا پرس به نقل از ansaهدف معماری ارگانیک ایجاد هماهنگی میان خواستهها و نیازهای انسانی و طبیعت است. در […]
معماری ارگانیک، همگامی با طبیعت را تجویز میکند
فرانک لوید رایت (Frank Lioyd Wright) یکی از پیشگامان معماری نوین و سبک خاصی از معماری است که از آن تحت عنوان «معماری ارگانیک» یاد میشود.
به گزارش سینا پرس به نقل از ansaهدف معماری ارگانیک ایجاد هماهنگی میان خواستهها و نیازهای انسانی و طبیعت است. در حقیقت رایت نخستین معماری بود که توانست با استفاده از خطوط افقی نوعی تعادل را میان طبیعت و بنا ایجاد کند. خانه آبشار (Falling Water) واقع در ایالت پنسیلوانیا، پشتبامهای سبز دانشگاه سنگاپور، استادیوم المپیک مونیخ، خانه پولادی (Steel House) روبرت برونو (Robert Bruno) که در عمل تحت تأثیر هنرمندان فراواقعیتگرایی چون آنتونی گائودی و سالوادور دالی قرار دارد، پروژه مرکز اکولوژیکی انگلستان، هتل گیمارد (Hotel Guimard) و ورودیهای مترو پاریس در فرانسه و خانه میلا (Casa Mila) واقع در بارسلونا اسپانیا ازجمله مشهورترین نمونههای معماری ارگانیک در دنیا هستند.
معماری ارگانیک یک اثر تقلیدی نیست
ازآنجاییکه این سبک خاص از معماری هدفی جز هماهنگی و تعادل با طبیعت و محیط پیرامونی ندارد، شاید به باور برخی بسیار نزدیک با معماری ایرانی باشد اما مسأله اینجاست که مفهوم معماری ایرانی در اصل خیلی کلی است و اشاره آن میتواند معماری در محدوده کشور ایران باشد و یا گاهی بر سبک بخصوصی از دورههای تاریخی تأکید داشته باشد. ایران دارای اقلیمهای گوناگون و فرهنگهای متعدد است و در بعضی مواقع شیوه برخورد اقوام ساکن ایران کاملاً با یکدیگر متفاوت است. بهعنوانمثال بین معماری در اقلیم کردستان و نواحی مرکزی ایران اختلاف شیوه مصالح و ترکیبات فضایی و موضعگیری نسبت به شرایط طبیعی و اجتماعی وجود دارد، حتی نوع استفاده از بام در نواحی شمالی و جنوبی ایران با یکدیگر تفاوت دارد؛ بنابراین معماری ارگانیک لزوماً با معماری ایرانی ارتباط پیدا نمیکند.
معماری ارگانیک بههیچوجه یک اثر تقلیدی نیست بلکه منظور از واژه معماری ارگانیک یا معماری سبز یا معماری اکولوژیک رویکرد ذاتی انسان در پذیرش مهمترین اصل حیات یعنی احترام به طبیعت و نه لزوم مهار آن است. برخی باور دارند که کاشت بذر معماری ارگانیک در کلانشهرهایی که از الگو و نظم خاصی تبعیت نمیکنند، عملاً بیفایده است اما برخی دیگر نیز باور دارند که این سبک خاص از معماری در اصل به دلیل ارتباطی که با طبیعت دارد، میتواند رونق و شادابی و حیات را حتی به شهرهای بیروح بازگرداند.
معماری ارگانیک بهعنوان سبک خاصی از معماری در دنیای مدرن، بههیچوجه از الگوهای تقلیدی تبعیت نمیکند اما در این سبک خاص طراح میتواند و باید از الگوهای بومی استفاده کند.
یکی از مشکلات کلانشهرهای امروزی مانند تهران عدم تعریف درست فضای سبز و نادیده گرفتن سرانهها است.
توسعه فضای سبز از طریق معماری ارگانیک
تحقیقات نشان میدهد که توسعه فضاهای سبز در داخل و حاشیه شهرها در عمل بهترین راهکار بهسازی محیطزیست شهری در درازمدت است. کارکردهای زیستمحیطی فضاهای سبز در شهرها متفاوت و بسیار مهم است. امروزه گسترش صنعت و مهمتر از آن کاربرد نادرست تکنولوژی، کیفیت زیستی را در بسیاری از شهرهای بزرگ زیر سؤال برده است. درحالیکه کارشناسان میگویند، پیادهسازی و اجرای طرحهای فضای سبز در شهرها و بهخصوص گرایش هر چه بیشتر به سمت معماری ارگانیک مهمترین راهکار برای حل معضلات بسیاری از شهرها است. معماری ارگانیک حاصل کاربرد و پیادهسازی چند فاکتور مهم است که به ترتیب عبارتند از همگامی با طبیعت، حفظ میراث گذشته، احیا و بهسازی، صرفهجویی و بازیافت، الهام از اشکال و الگوهای طبیعی و درنهایت پیوند کل طرح با بیارتباطترین وضعیتهای غیرارگانیک پیرامونی. معماری ارگانیک همان برنامه فراگیری است که میتواند روند آشفته خطی را به شکلی سیستماتیک سازماندهی و اتلاف انرژی را به حداقل برساند.
بازیافت سادهترین اصلی که نادیده گرفته میشود
همه ما میدانیم که امروزه بسیاری از معماران در هنگام ساختوساز موضوع مهمی همچون بازیافت نخالههای ساختمانی را فراموش میکنند. سؤال اینجاست که آیا در توسعه پایدار شهری این مسأله مطرح نشده که منابع طبیعی نوعی سرمایه هستند و باید حداکثر استفاده را از آنها به عمل آورد؟ بهراستی چرا بیشتر معماران و طراحان در مقیاس خرد برنامهای برای بازیافت ندارند؟ همین موارد ساده است که نشان میدهد، نهتنها جایگاه معماری ارگانیک بلکه حتی اهمیت آن نیز آنطور که بایدوشاید توسط اغلب معماران شناختهنشده است.
سرانه فضای سبز از یاد رفته است
یکی از مشکلات کلانشهرهای امروزی مانند تهران عدم تعریف درست فضای سبز و نادیده گرفتن سرانهها است. دخیل کردن جنگلکاری بیرون شهری در سرانه فضای سبز درونشهری قابلقبول نیست. چند سال پیش برآوردها در برخی از مناطق تهران ازجمله منطقه ۳ شهرداری، مؤید سرانه فضای سبزی در حدود ۵ الی ۶ مترمربع بود. جالب اینجاست که در همان زمان پاریس نیز تقریباً شرایطی مشابه تهران داشت اما در مدتزمان ۱۰ سال پاریس توانست سرانه فضای سبز خود را به مرز ۱۰ مترمربع برساند، درحالیکه سرانه فضای سبز تهران امروز به زیر یک مترمربع رسیده. واقعیت این است که ما پیش از پرداختن به معماری ارگانیک باید در بحث شهرسازی نیز نکاتی اصولی را رعایت کنیم چراکه هر هکتار شهر به حدود ۱۰۰ هکتار پشتوانه جهت فرآوری و تولید نیاز دارد و همه این موارد از اصول اولیه برای پیادهسازی و اجرای یک معماری ارگانیک صحیح است.
اکنون سرانه قابلقبول فضاهای سبز شهری در ایران براساس مطالعات و بررسیها رقمی بین ۷ تا ۱۲ مترمربع برای هر نفر عنوانشده که این میزان با معیار و تعریف بخش محیطزیست سازمان ملل ۲۰ تا ۲۵ مترمربع به ازای هر نفر تفاوت آشکاری دارد. باید در نظر داشت که ویژگیهای جغرافیایی، اقلیمی و در مجموع خصوصیات بیوکلیماتیک منطقه و شهر بر این میزان بهشدت تأثیرگذار است. چنانچه سرانه فضای سبز کلانشهری همچون تهران طبیعتاً با شهری مثل بوشهر متفاوت خواهد بود.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.