کار وزیر درست است!

  بالاخره بعد از کش و قوس‌های فراوان، خط و نشان و تهدید و ترغیب به استیضاح و امروز و فردا کردن‌ها، استیضاح مقام عالی وزارت صمت به ایستگاه آخر رسید ولی خودشان همچین قبراق و سرحال روز از نو روزی از نو و همچنان بر کرسی وزارت تکیه زده و لابد بهتر و حسابی […]

  بالاخره بعد از کش و قوس‌های فراوان، خط و نشان و تهدید و ترغیب به استیضاح و امروز و فردا کردن‌ها، استیضاح مقام عالی وزارت صمت به ایستگاه آخر رسید ولی خودشان همچین قبراق و سرحال روز از نو روزی از نو و همچنان بر کرسی وزارت تکیه زده و لابد بهتر و حسابی و کاردرست‌تر از قبل به انجام وظیفه و خدمت به خلق‌ا… ادامه خواهند داد، گوش شیطان کر!

  عجالتاً جنابمان خیلی به سرفصل‌های استیضاح کاری نداشته و نخواهیم داشت، اما با این رأی عدم موافقت با استیضاح، اینجور به‌نظر می‌رسد که بیش از ۱۸۰ نفر از نمایندگان، کفایت و درایت و هنرمندی وزیر را در مدیریت امور مربوط به وزارت کریمه صمت، در مجموع، قبول دارند و اگر کم و کسری هم می‌بینند، آنقدر‌ها بزرگ به‌نظرشان نمی‌رسد که بخواهد باعث استیضاح و خداحافظی با وزیر شود، بنابراین قرص و محکم و با اکثریت قابل‌توجه‌ای، دست رد بر سینه استیضاح زده و باعث مسرت و خوشحالی و کیف و حال وزیر و وزارتخانه و کابینه و حکماً رئیس دولت شدند.

  اجازه بدهید از این تریبون استفاده نموده و خدمت آن وکلای امضاکننده و موافقان استیضاح عرض کنیم که دیدید آن‌گونه هم که شما فکر می‌کردید، نیست و قاطبه وکیل‌المله‌های گرانقدر با نظر شما زاویه داشته و همه عیب و ایراداتی که از خودروی خودروسازی تا استخدام و کنترل قیمت و دیگر مسائل می‌گرفتید، خیلی به سامان‌تر از آن چیزی بود که شما می‌پنداشتید.

  واقعیت این است که احساس هوشنگ‌خانی ما این است که ما مردم همیشه در صحنه هم انگار حواسمان کمی تا قسمتی پرت شده است، زیرا فکر می‌کنیم قیمت و کیفیت خودرو بهتر که نشد در این ۱۰، ۱۴ ماهه گران‌تر و ضعیف‌تر شده، اینکه قرار بود خودروسازی به صاحبان اصلی‌‌اش برگردد، لابد برگشته و ما خبر نداریم، بحث کنترل بازار و نظارت بر قیمت‌ها و این تورم افسارگسیخته و رهاشدگی که از صدر تا ذیل و از یسار و یمین و از شمالگان تا جنوبگان دیده می‌شود و پدر صاحاب بچه را درآورده و بعد از خرید خانه و خودرو، حتی خوردن یک غذای درست و درمان و خرید لوازم خانگی و حتی اجاره یا تعمیر خانه و دو دست لباس زمستانه و لوازم‌التحریر و ایضاً هزینه سرویس مدرسه و خیلی چیزهای دیگر، کم‌کم برای خیلی از مردم در حال تبدیل شدن به رویای دست‌نیافتنی یا بهتر بگوییم، کابوس حی و حاضر، شده است.

  ظاهراً همه این موارد فوق‌الذکر، نه در واقعیت و حتی نه در مجاز فجازی، بلکه در توهم و تخیل من و شما و دیگرانی است که از پشت عینک بدبینی همه چیز را گران و بی‌کیفیت و به‌هم ریخته و کمیاب و دولا و پهنا و در یک کلام باب میل دلال و واسطه و سفته‌باز و از همه مهم‌تر، جنابان رانتی خیمه زده بر سر سفره چرب و شیرین اقتصاد، می‌بینیم و متأسفانه حاضر نیستیم که برای یکبار هم که شده سیاه‌بینی و سیاه‌نمایی و عینک دودی برند! خودمان را کنار بگذاریم و به چشم‌هایمان اجازه دهیم در فضای تمیز و پاک حقیقت و شفافیت و همه چیز آرامه و خوشبختی تمام و کمال، به سیر و سلوک و کیف و حال از مدیریت و نظارت و بهره بردن از این همه نعمت بپردازد.

  می‌دانید قضیه چیه؟! فکر کنم باید خودم را مدتی در اتاقی حبس کرده و به کار‌ها و افکار نادرست و بی‌ربط، جیب پر پول، خانه تملیکی و آبرومند، ماشین راهوار و بی‌خطر، غذاهای سالم، ارزان و باکیفیت و همه چیزهای خوب و درجه یک دوست داشتنی دیگر که برایم مهیا شده و در دسترس است، فکر کنم و چه تنبیهی بالاتر از اینکه در این دریای بهترین و برترین‌ها شناور باشی و کام خود را به فانتزی گرانی و خرابی و شیر تو شیری، تلخ کنی، اُف بر ما!