آقا اجازه بدهید، یکی یکی!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی آقا اجازه بدهید، یکی یکی!    از همین الان بگویم که هوشنگ‌خان اصولاً اهل رفیق‌بازی و رانت و سفارش و این قسم اخلاقیات نیست و نخواهد بود، البته تا همین لحظه عجالتاً جایگاه و پست و مقامی هم نداشته است که اساساً فرصت دریافت پیشنهاد و قبول سفارش و سهو […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

آقا اجازه بدهید، یکی یکی!

   از همین الان بگویم که هوشنگ‌خان اصولاً اهل رفیق‌بازی و رانت و سفارش و این قسم اخلاقیات نیست و نخواهد بود، البته تا همین لحظه عجالتاً جایگاه و پست و مقامی هم نداشته است که اساساً فرصت دریافت پیشنهاد و قبول سفارش و سهو قلم و ملاحظه مماشات و امتیازدهی به فلان و بهمان را داشته باشد، به هرحال آدمی اخلاق انسان را دارد، شاید ما هم فرصتی به دست آوردیم و آب دیدیم، شناگر قابلی باشیم و ابن‌الوقتی هستیم در لباس هوشنگ!

  به هرحال این را گفتیم که کسی فکر نکند در نگارش مطالب ذیل هوای چیزی یا کسی را داشته‌ام، شفاف شفاف مثل آب روان! بنابراین از همین تریبون عرض می‌کنم که جنابان تورم، آلودگی هوا، غبار محلی، قیمت ارز، رکود بازار، مردمی کردن اقتصاد، یارانه محو شده، بی‌آبی و کم‌آبی و کمبود و گرانی دارو و وفور آنفلوآنزا و بقیه بزرگان و صاحبان مصیبت و فشار و ضعف روحی و جسمی و مالی خلق‌ا… چه خبر است، چه خبرتونه؟ چرا اینقدر عجله می‌کنید، یکی یکی با فاصله مطمئنه هم که به ما مردم سر بزنید هم وقت کافی برای چزاندن دارید و هم رقیبی در کار نیست که هنر و کفایت‌تان به چشم نیاید!

  این نرفته آن یکی می‌آید، آن یکی جاگیر نشده دیگری سروکله‌‌اش پیدا می‌شود و همین‌جور مسلسل‌وار، بابا بسه دیگه، یک لحظه امان بدهید، فکر کردید ما به‌غیر پوست و گوشت و استخوان و یک روح و روان خش‌خشی، از سنگ و فلز درست شده‌ایم؟ همینجور برای خودتان راه می‌افتید و بر سر ما آوار می‌شوید، وا بدهید دیگر پدر آمرزیده‌ها.

  همین یک قلم دلار بر قله رفیع رکوردشکنی نشسته را مشاهده بفرمایید، بله همین عالی‌جناب در برج عاج لَم داده را عرض می‌کنم، همین‌جور برای خودش خرامان‌خرامان دارد بالا می‌رود و گوشش بدهکار هیچ مسؤول و مدیری نیست که از قضا، هیچ مسؤول و مدیری هم این رهرو ارتفاعات دست‌نیافتنی را گردن نمی‌گیرد چه برسد که بخواهد به ایشان حرفی بزند ولی به هرحال هستند کسانی که از باب نصیحت ایشان را از عواقب بالا رفتن بی‌حساب و کتاب آگاه می‌کنند که فرموده‌اند. نردبان این جهان ما و منی است عاقبت این نردبان افتادنی است!

  یعنی همه آن کم و کسری‌ها یک‌طرف، این یک قلم هم همان‌طرف! ظاهراً تورم و آلودگی و بی‌دارویی و رکود بازار احساس کردند هنوز رمقی برای خلق‌ا… مانده است و مردم بیش از حد دارند چغر و بدبدنی در می‌آورند، جناب ارز را برای همراهی و مساعدت فراخواندند و ایشان هم که از خدا خواسته، گوش به زنگ و حاضر به یراق آماده بود و خود را چهارچنگولی انداخت وسط معرکه تا فن کمرشکن را بزند و با ضربه فنی به کار پایان دهد!

  البته جسارتاً این یک قلم را کور خوانده است، ما از آن خانواده‌هاش نیستیم که با یک صعود نیم‌بند چند هزارتومانی قافیه را ببازیم، ما در عرض سه سال پرتاب به فضای ۱۰ برابری همین شاخ‌شمشاد را به نظاره نشستیم و مثل کوه زیر بار زندگی آب شدیم و هر روز یک قلم از سفره و دیگر مصارف یک زندگی معمولی را حذف کردیم و پا پس نکشیدیم، فقط برای نمونه از اول سال تا این لحظه اکثر کالاهای پرمصرف دو تا سه برابر شده است و ما همچنان در حال حذفیات هستیم!

  قرار دولت جوانبخت برای سامان دادن مشکلات و کاهش تلاطم و نوسانات و بهبود وضعیت معیشت و بورس و کسب و کار‌ها و خودرو و اشتغال و ارز و…، چند روزه و چند هفته و نهایتاً چندماه و خانه پُرش یک‌ساله بود، اما سال اول کهنه شده و به خاطرات پیوست و فصل اول سال دوم هم نفس‌های آخرش را می‌کشد و انگار سیر قهقرایی روبه تزاید است تا اضمحلال!

  باعرض پوزش گفته بودم که همه را به یک چشم می‌بینم و امتیازی به کسی یا چیزی نمی‌دهم ولی چه کنم که خاطر این دلارجان برای سفته‌باز و دلال و واسطه خیلی عزیز است، ما هم دچار احساسات شدیم و ایشان را بیشتر نواختیم…!

 

                                                                                                 هوشنگ‌خان