حرفهای خودی و بیخودی مدیریت ۲ راه دارد! عجالتاً امروز قصد نداریم خیلی مقدمهچینی داشته باشیم، قرار هم نیست آسمانریسمان ببافیم، یعنی از همان اول هم، قرارمان همین بود، بنابراین زود و سریع میرویم سراغ اصل مطلب، عرضم این است که اصولاً برای مدیریت کردن بر شرکت و بازار و اقتصاد و سازمان […]
حرفهای خودی و بیخودی
مدیریت ۲ راه دارد!
عجالتاً امروز قصد نداریم خیلی مقدمهچینی داشته باشیم، قرار هم نیست آسمانریسمان ببافیم، یعنی از همان اول هم، قرارمان همین بود، بنابراین زود و سریع میرویم سراغ اصل مطلب، عرضم این است که اصولاً برای مدیریت کردن بر شرکت و بازار و اقتصاد و سازمان و خانه و کارخانه و مدرسه و حتی احساسات و رفتار و تصمیمات و خلاصه هرچیز و هرکسی و هرجایی که فکرش را بکنید و حتی فکرش را هم نکنید! فقط دو راه وجود دارد، اول، همان راه درست و قاعدهمند و مورد تأیید و استاندارد و منتج به نتیجه صحیح است و یک راه دیگر هزاران راه و بیراه و کوره راه و نیمهراه است که میتوان رفت ولی آخر و عاقبتش یا بنبست است، یا بدتر شدن اوضاع و یا کماثر و بیاثری و یا شیر تو شیری و به هم ریختن بدتر کار و اوضاع!
توصیه موکد آن است که آن هزار راه رفته و نرفته بیسرانجام را رها کنیم و بچسبیم به همان تکراه بهدردبخور نتیجهبخش، بنابراین از آنجا که عزیزان و مدیران و متولیان چندین و چند دوره دولتهای این مرز و بوم یک خط در میان راه اول و راه دوم را برای مدیریت امورات مختلف انتخاب میکنند، قصد کردیم از همین تریبون عرض کنیم، آزموده را آزمودن خطاست و عزیزان مسؤول و تصمیمساز و تصمیمگیر درخصوص بازار ارز و خودرو و مسکن و ارزاق عمومی و دارو، اگر صلاح میدانند و ناراحت نمیشوند و خدایناخواسته به مقام شامخ استاد تمامی جنابشان خدشهای وارد نمیشود، بهتر نیست آن راه امتحان نشده را هم چک بکنند، شاید جواب بدهد؟!
اینکه وقتی اوضاع ارز و قیمت سکه به هم میریزد باید مدیریت و تمرکز بیشتر شود، هم حرف درست و بهجایی است و هم حتماً نتیجهبخش است، ولی وقتی دلار سرکشی میکند و قیمتها هوس دستیابی به قلههای جدید را دنبال میکنند و بازار ملتهب و مردم نگران میشوند، حتماً و حکماً محدود کردن خرید و فروش دلار و سکه و الزام به عدم درج قیمت در سایت و کانالها و خبر از گشایشهای اقتصادی و آزادسازی دلارهای بلوکه شده و… اگر جواب میداد و قرار بود مشکلی را حل کند در شونصد بار قبلی که این تدابیر و روشهای مشابه، بهکار گرفته میشد، حلالمسائل بود و رفع مشکل میکرد. نه اینکه قیمت ویترینی چیزی باشد و قیمت واقعی چیزی دیگر و همه با هم بخوانیم همه چیز آرومه من چقدر خوشبختم!
در فقره دارویی و این وضعیت نسخه الکترونیک و گران شدن کهکشانی دارو و قطعی و وصلی مکرر و تقریباً دایم سامانه مربوطه و لیز خوردن برخی پزشکان از درج نسخه در سامانه و ایضاً لیز خوردن و پیچاندن برخی داروخانهها در دادن دارو با بیمه و بهانههای جور واجور که نتیجه همه آنها میشود هزینههای چندبرابری پزشک و ویزیت و دارو و آزمایشگاه و جیب خالی و کمر خم شده خلقا… بینوا، اینجور که پیداست راه دوم در مدیریت توسط عزیزان مدیر و متولی، انتخاب شده است، البته یکی از آن راههایی که خیلیخیلی جواب میدهد، یعنی به روی مبارک نیاوردن و ندید گرفتن ناله و فغان و فشار و استرسی که به مردم وارد میشود که یک دکتر رفتن برای سرماخوردگی چند صدهزار تومان هزینه بر گُرده خلقا… آوار میشود! و سکوت سنگین مدیران و مسؤولان!
آن داستان مسکن و ساخت خانه و مدیریت بازار اجارهبهاء و خرید و فروش هم که از آن موضوعات پرتکرار هیچگاه به نتیجه نرسیده است که هزار سال است قرار است درست شود و درست نمیشود و باز عزیزان مدیر با اندک تفاوتی همان تصمیمات و تدابیر و دست فرمان را تکرار میکنند و اگر نتایج همان شود که بود، جای شکر دارد که خرابی بهتر از آبادی است… .
اجازه بدهید وارد قصه پُرغصه خودرو و ارزاق عمومی نشویم که از حوصله امروز هوشنگخانی ما خارج است و آنقدر گفتیم و گفتهاند که دیگر حرفی هم برای گفتن نمانده است و باز آش همان آش و کاسه همان کاسه!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.