حرفهای خودی و بیخودی حواسها جمع نیست! ما میگوییم حواسها جمع نیست، شما بگویید هست، ما عرض میکنیم چهار روز دیگر داستان جدید برای یک بخش از تولید و اقتصاد و یک گوشهای از معیشت نیمهجان و جیب خالی مردم پیش نیاید، شما بفرمایید پیش نمیآید، اصلاً دستور بدهید که پیش نیاید، […]
حرفهای خودی و بیخودی
حواسها جمع نیست!
ما میگوییم حواسها جمع نیست، شما بگویید هست، ما عرض میکنیم چهار روز دیگر داستان جدید برای یک بخش از تولید و اقتصاد و یک گوشهای از معیشت نیمهجان و جیب خالی مردم پیش نیاید، شما بفرمایید پیش نمیآید، اصلاً دستور بدهید که پیش نیاید، باور کنید همه مشکلات سمعاً و طاعتاً گویان، کار خودشان را میکنند و تره برای هیچ احدوالناسی خرد نمیکنند. البته شاید اصلاً ما طرف خود را اشتباه گرفتهایم و باید یک دور خریداری بزنیم ببینیم کی به کیه و بالاخره مشکلات و معضلات جاری و ایضاً در حال رشد و نمو را کسی گردن میگیرد یا خیر.
بنابراین بهتر است اول طرح دعوا کنیم ببینید حرف حساب ما چیست، شاید متولی و مسؤول مربوطه هم معلوم و حواسها جمع شد، شاید هم نه، خدا را چه دیدی، همیشه که اینطور نبوده، احیاناً همیشه هم اینطور نخواهد ماند ولی تا آنجا که یادمان است، این لنگی و لوکی مسبوق به سابقه است و تا اوضاع آرام است همه سینهها جلو و گردنها برافراشته است، مشکل که خود را نشان میدهد، انکار و رد و تردید و ندیدنها و مدینهفاضله نشان دادنها شروع میشود، معضل که به مصیبت تبدیل شد دیگر هیچ صدایی از کسی شنیده نمیشود چون هرکسی میرود دنبال مسؤولیت و تعهد و کاروبار خودش و صدالبته مقصریابی و نشان دادن دیگران و کی بود کی بود من نبودم و لیز خوردن از بار مسؤولیت… .
برای فتح باب، جناب دلار را صدا میزنیم و عرض میکنیم، آهای برادر یانکی! چرا اینقدر یاغی شدهاید و در قلههای دوردست روزگار میگذرانید، کمی آدم باشید، سر به زیری هم چیز بدی نیست، دامنه و کوهپایه و دره هم آب و هوای خوشی دارد! خب ایشان که زبان ما را نمیفهمد و عجالتاً گوش شنواسی هم ندارد، اما بالاغیرتاً در این چند روزه یک نفر قدم پیش گذاشته بگوید که چرا یکدفعه دلار و سکه و طلا و ارز این بازیها را درآوردهاند و ترکفعل و بیخیالی و باری به هرجهتی دلیل بوده است یا قاعده و سیر طبیعی بازار و نتیجه معلوم و واضح هنرمندیها و مردمیسازیها و تحریم و نبود زیرساخت؟
از دلار سرکش به سراغ دارو و آنتیبیوتیک و سِرم نادر مجهولالوضعیت میرویم که دو هفتهای هست که قرار است در عرض دو، سه روز بهطور کل کم و کسریها برطرف شود و ملت بینوا لااقل با درد بیماری و هزینههای کمرشکن و قطعی سامانه، با بیدارویی درد و رنجشان مضاعف نشود! باز جای شکرش باقی است که این موج جدید آنفلوآنزا کمی فروکش کرده وگرنه با این سرعت عمل و تأمین و پیشبینیهای درجه یک مسؤولین، معلوم نبود چه قصههایی به غصه تبدیل میشد. البته طبق روال قبل، هیچ مسؤولی پیدا نشد که با سرافکنده از کمکاری و عذرخواهی سخن بگوید!
وضعیت برنجهای درو شده و دپو شده در انبارهای کشاورزان هم داستان دیگری است که تا کار بالا نگیرد و ورشکستگی به بار نیاید و سر و صدایی برنخیزد، قرار نیست هیچ احدی پا پیش بگذارد و فکری نماید و برخی مسؤولین که انگار خوش بهحالشان شده است و از عدم گران شدن برنج و حتی ارزانی آن داد سخن میگویند، انگار این اتفاق را ماحصل مدیریت و درایت جنابشان میدانند و یادشان رفته برنج در نوک قله قیمتی تشریف دارند و توان خرید نابودشده خلقا… دلیل وضعیت موجود است!
به هر حال با بیخیالی متولیان، کشاورز ضرر و زیان میدهد و معلوم نیست سال دیگر کِشت کند یا خیر، اما چند روز دیگر که با قیمت پایین برنجها را به دلالها فروخت، یکدفعه قیمتها اوج میگیرد و کمبود و گرانی بر سر زبانها میافتد و آن موقع هم باز هیچ مسؤولی رؤیت نخواهد شد.
آلودگی هم که انگار کم بود، کار به ابر گاز متان هم رسید و رقابت تنگاتنگ گستردگی آلودگی، کاهش روزهای پاک، بیخیالی مدیران و تردید و تکذیب همچنان شانه به شانه در رقابت هستند… .
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.