حرفهای خودی و بیخودی متهم ردیف اول تصادف! در خبر است که یکخط درمیان تصادفات جادهای و خیابانی، زیر سر نقص فنی ماشینهاست که یا چند سالی است از زمان اسقاطشان گذشته است ولی همچنان مثل شیر زوزه میکشند و دود میدهند و یا خیلی هم جوان تازهرس هستند ولی کارشان از بیخ […]
حرفهای خودی و بیخودی
متهم ردیف اول تصادف!
در خبر است که یکخط درمیان تصادفات جادهای و خیابانی، زیر سر نقص فنی ماشینهاست که یا چند سالی است از زمان اسقاطشان گذشته است ولی همچنان مثل شیر زوزه میکشند و دود میدهند و یا خیلی هم جوان تازهرس هستند ولی کارشان از بیخ مشکل دارد! و البته کرورکرور خودروی مورددار که به رسیدگی و آچارکشی نیاز دارند ولی صاحبان آنها یا بهخاطر بیخیالی و یا بهخاطر بیپولی، طرف مکانیک و زیر و بندساز نمیروند و به جای آن، چند نمک و چشمزخم اسپندی، در ماشین خود آویزان کردهاند تا چشم نخورند و خیالشان راحت باشد، از اتفاق هم این اقدامات خیلی هم جواب داده و باعث گردیده یا خیلی زود از دار دنیا راحت شده و به دیار باقی بشتابند و یا خودروی بینوا چنان کوفته شود که مستقیم روانه ضایعاتیها شده و صاحب خود را از مصیب تعمیر و تعویض و بنزین و روغن و رسیدگی و بدتر از همه معاینه فنی، نجات دهد!
جالبانگیز هولناک است! که یک حساب دودوتا، چهارتایی توسط پلیس راهور شده که نشان میدهد اگر بر فرض محال روزی برسد که خودروهای استاندارد و روز دنیا از پیچ و خم قوانین و آییننامههای واردات خودرو گذشته و از پس گارد سنگین و خاکریز بلند خودروساز وطنی عبور کرده و وارد کشور شوند، و یا دوقلوهای افسانهای هرچه تولید میکنند همانی باشد که میگویند و باید باشد، بیش از پنجاه درصد تصادفات و خسارات و احتمالاً مرگ و میرهای آنها در کشور کاهش پیدا میکند ولی فیالحال مشکلات و عیب و عیوب خودروها یکطرف و مشکلات جادهای و اشتباهات و تخلفات رانندگی در همان طرف، جمعاً و دست در دست همدیگر، این وضعیت چندین هزار نفری مرگ و میر و چند ۱۰هزار فقرهای تصادفات ریز و درشت را رقم زده است!
میگویند بچهها شوخیشوخی به گنجشکها سنگ میزنند ولی گنجشکها جدیجدی میمیرند، این روایت، مصداق همین داستان است که نداشتن عیب و نقص فنی جزء حداقلها و کف باید، نبایدها و الزام خودرو برای رانندگی است ولی چه کنیم که صاحبان خودروها و ایضاً خودروسازان شوخیشوخی از کنار آن میگذرند، چه آنهایی که ماشین فرسوده و نیمهفرسود مشکلدار را سوار میشود و تخت گاز به دل جاده میزند و چه آن خودرویی که هنوز شمار کیلومترش به هزار نرسیده است به ریپ زدن افتاده و یا یک عیب و ایراد اساسی از خود به نمایش میگذارد، و این بیتفاوتی و کاهلی و کمکاری دستهجمعی میشود بلای جان و مال، که ناغافل همه را غافلگیر میکند!
نمیدانم چرا لااقل این شرکتهای قدر قدرت بیمهای، این وسط فکری به حال و روز خود نمیکنند، این بساط بیشمار پرخرج تصادف و خرابی و کشته و مضروب و مصدوم، لحظه به لحظه سرمایه و پول این شرکتها را نمیبلعد و باز دوقورت و نیمش هم باقی است؟ تا آنجا هم که ما میدانیم بیمه شخص ثالث تا بوده است در این کشور همینگونه بوده است و همیشه جزء بیمههای ضررده اساسی قرار داشته و یا آیا چه شود، تراز و پایاپای و سود و ضررش یکی بوده است ولی به هر حال همواره میلیاردها پول صرف حمایتهای بیمهای شخص ثالث و بدنه خودروها شده و میشود.
زور ما مردم که به مسؤولان نمیرسد که جنابان تصمیمگیر و تصمیمساز و قانونگذار، فکری به حال خودروهای کف خیابان و جادهها کرده و بار مالی و مصیبت جانی را از دوش ملت بردارند، لااقل بیمههای تجاری گردنکلفت، پا پیش گذاشته و با سمبه پُرزور و گفتوگو و اقناع و خواهش و تمنا هم که شده، مسیر مقررات و قوانین و نظارت و کنترل و استانداردها را به سمتی ببرند که آخرکار هم سود آنها داخلش باشد هم آرامش و سلامت مردم و هم دعای خیر برای تکتک همراهان و مسؤولان و متولیان دلسوز که قلم سبز خود را جوری چرخاندهاند که کمکم بساط جادهها و خودروهای معیوب و فرسوده و غیراستاندارد در کشور برچیده شود و همه با هم حظ وافر ببریم…
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.