حرفهای خودی و بیخودی معدن خوب، معدن بد! حتماً شما خواننده گرامی در جریان هستید که وزارت کریمه صمت اخیراً بنا را بر این گذاشته است که چند هزار معدن غیرفعال را از طریق مزایده، فعال نماید، البته اگر از این واقعه مطلع نیستید، باید عرض کنم که عدم اطلاع شما هیچ چیزی […]
حرفهای خودی و بیخودی
معدن خوب، معدن بد!
حتماً شما خواننده گرامی در جریان هستید که وزارت کریمه صمت اخیراً بنا را بر این گذاشته است که چند هزار معدن غیرفعال را از طریق مزایده، فعال نماید، البته اگر از این واقعه مطلع نیستید، باید عرض کنم که عدم اطلاع شما هیچ چیزی را عوض نمیکند شاید هم کمکی باشد برای نابودی بیشتر محیطزیست کشور! میفرمایید چه ربطی داشت، عرض میکنم هیچ ربطی نداشت ولی همینجوری دلمان هوس کرد یک شوکِ ریز وارد کنیم، تا از این بهبعد یک هوا حواستان بیشتر به این قضیه فعال شدن ۵۰۰۰ محدود معدنی در دل محیطزیست و سرزمینهای بکر باشد که فردا روز دیر است.
در خبر است که سازمان محیطزیست نامهای را برای مقامعالی وزارت صمت ارسال کرده و همچین شفاف و صریح، راهاندازی این معادن را تیر آخر بر حیاتوحش و ایضاً مصیبتی بزرگ برای محیطزیست (قریب به مضمون!) قلمداد فرمودهاند و ضمن آنکه جادهسازی و دیمکاریهای گسترده را دو عامل مهم و مؤثر در نابودی زیستگاهها و منابع زیستی معرفی نمودهاند که فیالحال در حال انجام است ولی فعالسازی این حجم از معدن در دل محیطزیست را تکمیلکننده تخریب و به روایت ایشان، تیر خلاصی میدانند که نباید زده شود.
تا اینجای کار همچین بد که نیست، خیلی هم خوب است، یک وزارتخانه تخصصی کاری را میخواهد انجام دهد که در آن تخصص دارد ولی فراموش کرده است پیوستهای فرهنگی یا محیطزیستی که در آنها تخصصی ندارد را آماده کند و از متولیان و کارشناسان مربوطه کمک بگیرد ولی فعالان محیطزیست حواسپرتی نداشته و به جناب صمت یادآوری میکنند که با این کار تخصصی کاملاً مربوط، ممکن است چه مصیبتهای معلومتری را بر سر محیطزیست وارد آورید، بعد هم سازمان متولی محیطزیست پا پیش گذاشته و رسماً این هشدار و انذار را اعلام میکند تا فردا نگویند اگر میگفتند و میدانستیم، اینجور نمیشد که شده است و قصه سد گتوند تکرار شود.
اما در ادامه کمی تا قسمتی اوضاع خوب پیش نمیرود که خدمتتان دلیلش را عرض میکنم ولی قبل از آن این را بگویم که یکی از مشکلات برخی قوانین و مقررات و ایضاً حرفها و نقدها و نقلها این است که بهجای پرداختن دقیق و حساب شده به یک موضوع، یکدفعه یک جای کار را مبهم رها میکند، در بعضی از نکتهها و شرایط تکلیف را معلوم نمیکند، صراحتش تام و کامل نیست، موضوعات را از عرصه علمی و کمی و کیفی قابل محاسبه، به دامان مطلوبیت و کیفیت سلیقهای و احساسات و اما و اگر و تبصرههای پایان باز و محلهایی برای برداشتهای شخصی و قرائتهای فردی و سلیقهای میاندازد، جوری که همان صراحت و قطعیتهای اولیه را هم نیمبند و لرزان و افتان و خیزان میکند تا حدی که در برخی امور اساساً نقض غرض میشود و این ظن و گمان تقویت میشود که همان جدیت و دقت و حرفهای حسابی و تکلیف معلوم، بیشتر ویترینی و ظاهری بوده است و اصل همان ایهام و ابهام و پیچشهای نامفهوم آخر کار است… .
البته این را نگفتیم که خدایناخواسته آن صراحت و شفافیت نامه رئیس سازمان محیطزیست را روی هوا ببریم اما اینکه در آخر این مرقومه شریفه نوشته شده است «از اینرو پیشنهاد مشخص این سازمان، بازنگری در روند مزایده و واگذاری معادن بهگونهای است که معادن استراتژیکی که کشور نیاز مبرم به آنها دارد به صورت مرحلهای و تدریجی مدنظر قرار گیرند و از واگذاری و فعالسازی تعداد زیادی محدوده معدنی که خارج از ظرفیت و توان اکوسیستمهای کشور بوده و خسارتهای محیطزیستی غیرقابل جبرانی به بار خواهد آورد جلوگیری فرمایید» یک چیزی در مایههای همان ایهام و ابهام و باز گذاشتن برداشتهای احساسی و سلیقهای و کیفی بدون سنجش است که ماحصلش یحتمل هیچ مطلوبیت و ارزشی در پی ندارد، اما این موضوع هیچ چیز از ارزشهای نامه مذکور کم نمیکند!!
خب یک کلام بنویسید هر معدنی که قرار است فعال شود باید قبل از مزایده مجوز سازمان محیطزیست را بگیرد… تامام!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.